وطن به مثابه والدين
سبحان كياني
مقاومت در برابر بيگانگان يك قرارداد نانوشته ميان مردم و كشورشان است. اين دفاع فقط به مثابه دست به شمشير شدن و ايستادن در مقابل زيادهخواهي اغيار نيست بلكه يك امر كاملا اخلاقي و وجودي است. هر ملتي در وهله اول حق دارد كه جان، آزادي و امنيت خويش را با دفاع از كشورش حفظ كند. اين دفاع به نوعي حفاظت از قاعده نظم اجتماعي براي بقاست. به همين علت است كه شايد ملتها فارغ از هر حكومتي كه بر آنها استيلا داشته باشند دفاع از كشور براي آنها در درجه اول قرار دارد. اين فلسفه مقاومت است كه هر ملتي تلاش كند از اين قاعده حاكم بر روابط خود و وطنش دفاع كند.
ملتها تنها افراد منفرد و منفك از يكديگر نيستند بلكه حامل فرهنگ، زبان، سنن، حافظه تاريخي و ارزشهاي مشترك هستند. هيچ ملتي نخواهد پذيرفت كه اين مجموعه از ويژگيهاي هويتي در معرض نابودي، تحقير يا استحاله قرار بگيرد. مسووليت اخلاقي يك جامعه آن است كه ميهن خود را در برابر تجاوز رها نكند، عملا اين رها كردن يعني مسووليت اخلاقي خود نسبت به نسلهاي آينده را نيز ناديده گرفتهاند. جداي از اين مسائل هر ملتي به خودي خود داراي حق تعيين سرنوشت است و براي آيندهاش، خود بايد تصميم بگيرد. حمله خارجي نقض اين حق مسلم يك ملت است، ضمن آنكه اگر يك دولت خارجي براي سرنگوني حكومت آن كشور وارد عمل شود. بنابراين دفاع از كشور دفاع از استقلال، قانون، نهادها و تصميمگيري آزاد ملت است.
حمله خارجي هميشه با سلب آزادي، تحميل اراده بيگانه، بهرهكشي و تبعيض و سركوب همراه است. از اين جهت دفاع در مقابل حمله خارجي نوعي مبارزه با ظلم است. يك جمله معروف است كه ميگويد: حتي اگر فلورانستان در حق شما جفاكار بود، حق نداريد در كنار دشمن بايستيد، اين اولين اصل انديشه سياسي مدرن است. هيچ ملتي تحميل اراده خارجي را براي آزادي از داخل نميپذيرد. زيرا ظاهرا آزاد ولي در انقياد كساني هستند كه با آن مردم نسبتي ندارند.
كرامت انسان در گرو دو چيز مهم است: آزادي و اختيار. معمولا در حملات خارجي اين دو اصل مهم زير پا گذاشته ميشود. پس اين دفاع به نوعي پاسداري از شرافت و كرامت انساني افراد مقيم يك كشور هم ميباشد. مردماني كه از آزادي و اختيار به دور باشند راه سعادت و آباداني آنها هموار نخواهد شد. پس بايد دانست اين مقاومت وجوه مختلفي هم دارد. مدافعان فقط كساني نيستند كه سلاح به دست گرفته و به مبارزه برميخيزند بلكه هركس به فراخور جايگاه و موقعيتش در رده اين مدافعان قرار ميگيرد. در اين جنگ دوازده روزه بودند عدهاي كه با نوشتن به دفاع از اين آب و خاك همت گماردند. ليك گروهي هم در آن زمان در جبهه دشمن قرار گرفته و از آنها حمايت ميكردند ولي ماكياولي به اين عده چهار توصيه مهم ميكند:
1-هيچ چيز براي يك كشور ويرانگرتر از آن نيست كه مردمي به جاي اتحاد، به دستههاي متخاصم تقسيم شوند، اين همان چيزي است كه بيگانگان را به طمع مياندازد.
2- هرگز به قدرت ديگري تكيه نكن، زيرا او اگر شكست بخورد، تو نيز نابود خواهي شد و اگر پيروز شود، اسير او ميشوي. دشمن دشمن، دوست تو نيست.
3- مردان بزرگ، در آشوبها فرصت مييابند، آنها از توفانها استفاده ميكنند تا كشتيهاي كهنه را غرق كنند و كشتيهاي نو بسازند.
4- ملتي كه عشق به ميهن را فراموش كند، آماده بردگي است.
آخرين نكته آنكه دفاع قوي و مقاومت در برابر مهاجم نه فقط براي دفع حمله، بلكه براي جلوگيري از حملات آينده نيز ضروري است. اين دقيقا يك اصل عقلاني بازدارندگي است. در جنگ دوازده روزه ضمن آنكه نيروهاي مسلح به حملات اسراييل پاسخ مناسب ميداد مردم نيز به عنوان يك پشتوانه مهم به دفاع از كيان و حيثيت مملكت خود پرداختند. بالندگي يك ملت در همسويي تمام مظاهر و مفاهيم ملي آن عبارتنداز: امنيت، مشروعيت، هويت، فرهنگ، اقتصاد و سياست خارجي. اگر يكي از اين مفاهيم كه محدود به همينها نيستند كامل نبود و خللي وجود داشت دليلي نميشود تا در دفاع از ميهن خود كوتاهي كنيم. وطن به مثابه خانه نيست به مثابه والدين است كه هر كجاي جهان هم كه باشيم و هر عقيدهاي هم كه داشته باشيم ريشه و آبشخور ما همانها هستند.