• 1404 سه‌شنبه 18 آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6210 -
  • 1404 سه‌شنبه 18 آذر

چرا پايان جنگ در اوكراين به هر قيمتي اعتبار ايالات متحده را از بين مي‌برد؟

صلح‌سازي پرهزينه

سرگئي رادچنكو 

 در آگوست سال ۲۰۲۵، دونالد ترامپ، رييس‌جمهوري امريكا ظاهرا از نتايج ديدارش با ولاديمير پوتين، رييس‌جمهور روسيه در آلاسكا در رسيدن به يك پيشرفت واقعي براي پايان دادن به جنگ در اوكراين، نااميد شد. ترامپ در آن زمان تصديق كرد: «به نتيجه نرسيديم.» پوتين تمايل چنداني به كوتاه آمدن از خواسته‌هاي حداكثري خود نشان نداد و اين امر، دستيابي به يك توافق صلح واقعي را دور از دسترس جلوه مي‌داد. با اين حال، شكست كاملا پيش‌بيني‌شده اين تلاش، ظاهرا مانع ترامپ از تلاش دوباره نشد. در نوامبر همان سال، طرح صلحي ۲۸‌بندي مطرح شد كه بر اساس گزارش‌هاي رسانه‌اي، ظاهرا توسط مقامات روسي و امريكايي تهيه شده بود. اين طرح باعث بروز نگراني و عصبانيت شديد كي‌يف و متحدان اروپايي اوكراين شد، زيرا عمدتا بازتاب‌دهنده مواضع روسيه در زمينه مرزها و آينده اوكراين بود. در مذاكرات سخت با ايالات متحده، مقامات اوكرايني توانستند در برابر بسياري از اين مواضع نزديك به روسيه مقاومت كنند و به طرح جديدي دست يابند كه پوتين هنوز آن را تأييد نكرده است. در ميان اين صحنه‌سازي‌هاي پيشنهادي و مذاكرات پي‌درپي، ترامپ همچنان به دنبال تحقق يك خيال است. به نظر مي‌رسد رييس‌جمهور امريكا حاضر نيست بپذيرد كه همتاي روسي‌اش نمي‌خواهد جنگ را بدون كسب تسليم كامل اوكراين پايان بدهد. ترامپ همچنان معتقد است كه اگر انگيزه‌هاي كافي به پوتين داده شود يا او با تحريم‌هاي جديد تهديد شود، رييس‌جمهوري روسيه حاضر خواهد شد اهداف بلندمدت خود را فداي توافقي معقول كند كه اوكرايني محدود اما اساسا مستقل را حفظ كند و توان دفاع از خود در برابر حملات بعدي روسيه را داشته باشد. نگرش ترامپ به نوعي بازتاب «تفكر جادويي» او در سياست خارجي است، جايي كه انتظار دارد رهبران ديگر، حتي در موقعيت‌هاي دشوار و جنگي، تنها با تهديد يا انگيزه‌هاي اقتصادي كوتاه بيايند. تجربه تاريخي نشان داده كه روسيه، به ويژه در دوره پوتين، تمايل كمي به مصالحه در موضوعات مربوط به قلمرو و نفوذ خود دارد. نمونه‌هاي بارز آن، بحران كريمه در ۲۰۱۴ و جنگ در دونباس است كه حتي تحريم‌هاي سنگين غرب نيز نتوانستند رفتار پوتين را به‌طور كامل تغيير بدهند. از ديدگاه اوكراين و متحدان اروپايي‌اش، پذيرش چنين طرح‌هايي كه عمدتا بازتاب‌دهنده خواسته‌هاي روسيه است، مي‌تواند استقلال عملي كي‌يف و توان دفاعي اين بازيگر را به خطر بيندازد. اين وضعيت همچنين چالشي جدي براي ناتو و ايالات متحده ايجاد مي‌كند، زيرا نشان مي‌دهد كه توافق بد، حتي اگر ظاهرا پايان جنگ را نويد دهد، مي‌تواند موجب تثبيت موقعيت روسيه و محدود شدن آزادي عمل اوكراين شود. 

تقلاي ناكام ترامپ براي صلح آفريني
ترامپ با بي‌صبري براي دستيابي به نتايج ملموس، تاكنون نتوانسته فرآيندي منظم و حرفه‌اي براي رسيدن به اهداف صلح ايجاد كند. رويكرد او در صلح‌آفريني، متاثر از رويكردي غير واقع‌بينانه از ابتكار عمل‌هاي لحظه‌اي، ناديده گرفتن تخصص‌هاي منطقه‌اي و در نتيجه، سطحي بودن و خيال‌پردازي‌هاي غيرعملي است. طرح ۲۸‌بندي نيز از اين قاعده مستثني نيست: اين طرح بدون مشورت با متحدان اروپايي تهيه و با عجله به مقامات خسته اوكرايني ارايه شد، و پر از ناسازگاري‌ها و اشتباهات آشكار بود. اين مشكلات باعث شد طرح تقريبا بلافاصله رد شود و اعتبار كل تلاش‌هاي صلح را تضعيف كند. انتشار متن مكاتباتي كه نشان مي‌دهد فرستاده ترامپ، «استيو ويتكاف»، به روس‌ها درباره نحوه تعامل با رييس‌جمهور امريكا مشاوره مي‌دهد، آشكاركننده ضعف‌هاي تصميم‌گيري شگفت‌آور در ميان مقامات كليدي مسوول حفاظت از منافع ملي امريكا است. اگرچه ترامپ صادقانه خواستار صلح است، اما هنوز به‌طور كامل درك نكرده كه اين صلح چگونه با راهبرد كلان امريكا هماهنگ مي‌شود. پيگيري صلح به هر قيمتي- حتي به قيمت دادن امتيازات قابل توجه به روسيه- مي‌تواند موجب تقويت رقيب شود و به پوتين اجازه دهد پيروزي را از چنگ شكست استراتژيك قطعي بيرون بكشد. تحليلگران بر اين باورند كه اين رفتار نمايانگر فقدان يك راهبرد هماهنگ و بلندمدت در سياست خارجي امريكاست. سياستي كه بدون توجه به ديپلماسي متحدان اروپايي و شرايط منطقه‌اي، صرفا با تمركز بر توافق‌هاي فوري طراحي مي‌شود، ازهمين رو مي‌تواند اثر معكوس داشته باشد. نمونه‌هايي از اين ضعف را مي‌توان در عدم هماهنگي با ناتو و بي‌توجهي به تحولات نظامي در خطوط مقدم دونباس مشاهده كرد؛ جايي كه هر تصميم عجولانه مي‌تواند توان دفاعي اوكراين را كاهش بدهد. اين نوع سياست، علاوه بر خطرات امنيتي براي اوكراين، اعتبار امريكا در عرصه جهاني و اعتماد متحدان اروپايي‌اش را نيز تضعيف مي‌كند. افزون بر اين، انتشار مكاتبات محرمانه و ناكارآمدي ديپلماتيك، نشان‌دهنده نقص ساختاري در مديريت اطلاعات حساس و فقدان نظارت دقيق بر فرستادگان و مقامات كليدي است.

وقتي هر دو طرف ميدان  در آستانه باخت قرار دارند
براي هر كسي كه درگيري در اوكراين را از نزديك دنبال كرده باشد، كاملا روشن است كه تقريبا چهار سال پس از آغاز جنگ، روسيه به مراتب وضعيت بدتري نسبت به فوريه ۲۰۲۲ دارد. اقتصاد اين كشور، هرچند كه تاكنون مقاومت كرده، اكنون در شرايط وخيمي قرار گرفته است. روسيه با نرخ تورم سرسام‌آور و نرخ بهره ۱۶.۵ درصد، به‌طور پيوسته در مسير ركود اقتصادي حركت مي‌كند. كمبود نيروي كار، به‌ويژه نيروي متخصص، يكي ديگر از مشكلات جدي است. علاوه بر آن، ماشين جنگي روسيه با كمبود نيرو مواجه است؛ امري كه با توجه به شمار سرسام‌آور تلفات - شايد بيش از يك ميليون نفر-غيرمنتظره نيست. كاهش قيمت نفت، پر كردن كسري بودجه كرملين را دشوارتر كرده و موجب كاهش هزينه‌ها در بخش‌هايي شده كه مستقيما به جنگ مربوط نمي‌شوند، مانند بهداشت و آموزش. روسيه به‌طور فزاينده‌اي به چين وابسته شده؛ چه به عنوان منبع فناوري‌هاي كليدي و چه به عنوان بازاري براي هيدروكربن‌هاي روسي. اين وابستگي، كشور را به‌شدت در برابر نوسانات و تصميمات پكن آسيب‌پذير كرده است. به‌طور خلاصه، اين جنگ روسيه را فقيرتر كرده و روند نزولي آن به عنوان يك قدرت جهاني بالقوه را سرعت بخشيده است. با اين حال، رفتار نظامي روسيه نسبت به همسايگانش- كه بخشي از آن كاملا نشان‌دهنده وضعيت نااميدانه كرملين است-به نفع غرب تمام شده. رويكرد نظامي پوتين، از جمله ادعاي غيرواقع‌بينانه‌اش مبني بر آمادگي براي جنگ با اروپا «همين حالا» باعث تمركز اروپايي‌ها بر نياز به يك برنامه بلندمدت براي مهار روسيه شده است. از سال ۲۰۲۲، ناتو به سرعت و بدون اختلال رشد كرده و عضويت سوئد و فنلاند، جناح شمالي اتحاد را تقويت كرده است. در همين حال، ترس از سرايت جنگ اوكراين به شرق اروپا- تحت تأثير تحريكات بي‌پايه مسكو و تمايل آن به جنگ تركيبي-باعث افزايش هزينه‌هاي دفاعي و همكاري‌هاي امنيتي نزديك‌تر در داخل اتحاديه اروپا شده است. همه اينها براي روسيه بسيار بد است، زيرا اين كشور قادر به مواجهه بلندمدت با قدرتمندترين اتحاد نظامي جهان نيست. با اين حال، اوكراين نيز با دشواري‌هاي عظيمي مواجه است. يافتن نيروي انساني براي جنگ و تأمين مالي عمليات‌هاي نظامي تنها بخشي از اين مشكلات است. نارضايتي فزاينده‌اي نيز در كشور نسبت به روش‌هاي حكمراني ولوديمير زلنسكي، رييس‌جمهوري و فساد برخي نزديكان او، مانند آندري يرماك، رييس پيشين دفتر رياست‌جمهوري، شكل گرفته است. در ميدان نبرد، روس‌ها پيشرفت‌هايي داشته‌اند، اما نه از نوعي كه توجيه‌كننده خوشبيني باشد كه پوتين به‌شدت تلاش مي‌كند آن را نشان دهد. واقعيت اين است كه هر دو كشور در اين جنگ بازنده‌اند. پرسش اصلي اين است كه كدام يك زودتر شكست خواهد خورد. هيچ دليلي وجود ندارد كه نشان دهد روسيه- كه پس از چهار سال هنوز در دونباس گرفتار است- به‌طور ناگهاني موفق شود دستاوردهاي بزرگي را از آن خود كند؛ رخدادي كه منجر به تسليم فوري كي‌يف شود. تمام شواهد نشان مي‌دهد كه اين جنگ به يك جنگ فرسايشي تبديل خواهد شد كه هيچ يك از طرفين قادر به پايان دادن معنادار آن نخواهند بود. (از منظر اقتصادي، ركود پيش‌بيني‌شده روسيه، وابستگي فزاينده به چين و كاهش درآمدهاي نفتي، مي‌تواند باعث فشار اجتماعي داخلي شود كه همبستگي سياسي پوتين را در بلندمدت به چالش مي‌كشد. افزايش عضويت ناتو و همكاري‌هاي دفاعي اتحاديه اروپا، نشان مي‌دهد كه جنگ اوكراين تقويت‌كننده انسجام غرب بوده؛ در حالي كه هدف اوليه روسيه از حمله به اوكراين، تضعيف اتحاد غرب و ايجاد اختلاف بين اروپايي‌ها بود. جنگ فرسايشي در دونباس و مناطق شرقي اوكراين مي‌تواند پيامدهاي انساني و اقتصادي طولاني‌مدت براي هر دو كشور به دنبال داشته باشد، از جمله ادامه بحران پناهندگان، تخريب زيرساخت‌ها و فشار بر بازارهاي جهاني انرژي و غلات. با ادامه اين وضعيت، احتمال پيدايش يك مصالحه موقت يا توافق ترك مخاصمه محدود افزايش مي‌يابد، اما رسيدن به يك صلح پايدار كه استقلال و امنيت اوكراين را تضمين كند، همچنان دشوار است.

پارامترهاي صلح
پوتين بارها ادعا كرده كه روسيه خواهان صلح در اوكراين است. اما همان‌طور كه كارل فون كلاوزويتس گفته، يك متجاوز «هميشه صلح‌طلب» است تا جايي كه ترجيح مي‌دهد بدون مقاومت به حمله بپردازد. در زمان خود، جوزف استالين نيز بر اهميت در دست گرفتن «پرچم صلح» به عنوان وسيله‌اي براي جلب نظر افكار عمومي جهاني به نفع اتحاد جماهير شوروي تأكيد مي‌كرد- گزاره‌اي كه اغلب به معناي جنگ بود. پوتين كاملا در چارچوب اين سنت گام برمي‌دارد. با اين حال، اظهارات صلح‌طلبانه اش- كه طبيعتا مشروط به تسليم اوكراين در برابر خواسته‌هاي روسيه است- بر نحوه درك بسياري از افراد در غرب از جنگ اوكراين تأثيرگذار است. باور به اينكه صلح ممكن است نزديك باشد، به‌ويژه اگر مقام‌هاي غربي به روس‌ها فرصت داده و امتيازي ارائه كنند، همان چيزي است كه ترامپ به آن معتقد است و از نظر شهودي جذاب به نظر مي‌رسد. با اين وجود، پارامترهاي صلح روسيه مدت‌ها پيش از آنكه طرح ۲۸‌بندي در نوامبر غرب را سردرگم كند، مشخص بوده است. پيش‌نويس توافق مذاكرات روسيه و اوكراين در بلاروس و استانبول در مارس و آوريل ۲۰۲۲ و اظهارات بعدي كرملين- از جمله آنچه در مذاكرات اخير استانبول در مي ‌و ژوئن ۲۰۲۵ به اوكراين ارايه شد- به روشني نشان داده‌اند كه روس‌ها چه چيزي را مي‌پذيرند و چه چيزي را نه. شرايط پوتين شامل بي‌طرفي دائمي اوكراين است كه عضويت احتمالي اين كشور در ناتو يا حضور نيروهاي خارجي در خاك آن را غيرممكن مي‌كند. محدوديت‌هاي شديد بر نيروهاي نظامي اوكراين، از جمله سقف تعداد سربازان و نوع و سلاح‌هايي كه كي‌يف مي‌تواند داشته باشد و تضمين‌هاي امنيتي ضعيفي كه روسيه مي‌تواند در صورت تمايل به تجاوز دوباره به اوكراين آنها را وتو كند، از ديگر شرايط او هستند. پوتين اهداف بلندپروازانه‌تري نيز دارد. او مي‌خواهد اوكراين و كشورهاي غربي پذيراي تصرف مناطق دونباس، خرسون و زاپوريژيا توسط روسيه شوند- اگرچه بخش‌هاي قابل توجهي از اين مناطق هنوز در دست اوكرايني‌هاست - و همچنين ضميمه كريمه توسط روسيه را به رسميت بشناسند. پوتين همچنين خواستار عقب‌نشيني اوكراين از كل استان دونتسك است؛ منطقه‌اي كه روسيه تلاش كرده تصرفش كند اما موفق نشده است. رهبر روسيه همچنين مي‌خواهد اوكراين قوانين خود در زمينه زبان و بازشناسي تاريخي را تغيير بدهد تا ترجيحات روسيه براي هويت ملي و تاريخي اوكراين را تأمين كند. (اهداف پوتين نشان‌دهنده تلاش براي تثبيت نفوذ بلندمدت روسيه در اوكراين و شرق اروپا است و محدود كردن استقلال اوكراين به‌طور سيستماتيك، بخش مهمي از استراتژي ژئوپوليتيك مسكو محسوب مي‌شود. تحميل بي‌طرفي دايمي بر اوكراين، در صورت تحقق، مي‌تواند دسترسي ناتو و غرب به شرق اروپا را محدود كند و موجب كاهش توان بازدارندگي اروپايي‌ها شود. درخواست تغيير قوانين داخلي اوكراين درباره زبان و تاريخ، بخشي از تلاش روسيه براي بازنويسي هويت فرهنگي و تاريخي اوكراين و كاهش تمايلات ملي‌گرايانه است، امري كه از ديد تحليلگران بين‌المللي، تهديدي براي ثبات و انسجام جامعه اوكراين محسوب مي‌شود. اين خواسته‌ها همچنين پيامدهايي براي جامعه جهاني دارند: پذيرش آنها مي‌تواند سابقه خطرناك براي ساير مناقشات بين‌المللي ايجاد كند، جايي كه قدرت‌هاي بزرگ با تهديد نظامي، امتيازات سياسي و فرهنگي را تحميل مي‌كنند. بررسي تاريخي نشان مي‌دهد كه روسيه در دوره‌هاي گذشته نيز از صلح به عنوان ابزار تثبيت نفوذ و مشروعيت سياسي داخلي استفاده كرده است، همانطور كه استالين در دوره جنگ جهاني دوم نمونه‌هاي مشابهي را به ميراث گذاشت.

خواسته‌هاي پوتين و  محدوديت‌هاي صلح
در نهايت، پوتين خواستار بركناري زلنسكي از قدرت است. او اين خواسته را- كه به شكل كنايه‌آميزي مطرح كرده- با اشاره به از دست رفتن مشروعيت زلنسكي توجيه مي‌كند؛ چرا كه كي‌يف در زمان جنگ از برگزاري انتخابات رياست‌جمهوري به‌موقع خودداري كرد. اما دليل واقعي، بدون شك، عصبانيت پوتين از مقاومت زلنسكي در برابر فشارهاي او است. او مي‌خواهد رييس‌جمهور اوكراين بركنار شود تا پيامي به ساير چالش‌گران بالقوه در همسايگي فوري روسيه ارسال كند و نشان دهد كه هيچ مقاومت مستقلي تحمل نخواهد شد. با اين حال، همه موارد موجود در طرح اوليه ۲۸‌بندي بي‌ارزش نيستند. به عنوان مثال، اصرار بر عضويت نهايي اوكراين در ناتو، كه به‌وضوح غيرقابل تحقق است، هيچ سودي ندارد. در طول نزديك به چهار سال جنگ، نه ايالات متحده و نه متحدان اروپايي هيچ نشانه‌اي از آمادگي براي جنگ با روسيه به خاطر اوكراين نشان نداده‌اند. بنابراين، خيال عضويت اوكراين در ناتو بايد كنار گذاشته شود. اوكراين و متحدانش مي‌توانند برخي از ديگر خواسته‌هاي روسيه را نيز در نظر بگيرند، مانند حفاظت از حقوق روس‌زبانان در اوكراين يا حتي بازگرداندن كليساي ارتدكس روسيه كه كي‌يف در سال ۲۰۲۴ فعاليتش را ممنوع كرده بود. اما حتي اگر اوكراين حاضر به ارايه چنين امتيازاتي باشد، روسيه احتمالا چيز زيادي در مقابل ارايه نخواهد كرد. هر توافق صلح زودهنگام كه آينده بقا و استقلال اوكراين را تضعيف كند و اجازه دهد روسيه با حملات سرزميني خود به آساني از خطوط عبور كند، برخلاف منافع غرب خواهد بود، چه برسد به منافع اوكراين. اين همان دليلي است كه طرح ۲۸‌بندي ترامپ واكنش شديد متحدان اروپايي و مقامات كي‌يف را برانگيخت. اين طرح به عنوان نقطه شروع براي مذاكرات، بسياري از خواسته‌هاي كرملين را پذيرفته و صلحي ارايه مي‌دهد كه در واقع مي‌تواند براي هر دو طرف- اوكراين و غرب- به مراتب بدتر از ادامه جنگ باشد. جنگ‌هاي خونين و فرسايشي هزينه‌هاي انساني و مادي بالايي دارند، اما اگر جايگزين چنين جنگي، صلحي باشد كه به تسليم در برابر روسيه پوتين منجر شود، آن صلح مي‌تواند تا زمان مناسب منتظر بماند. خواسته پوتين براي بركناري زلنسكي، بازتاب رويكرد سنتي روسيه براي ايجاد دولت‌هاي تابع در كشورهاي همسايه است، مشابه سياست‌هاي كرملين در گرجستان (۲۰۰۸) و بلاروس، كه هدف آن تثبيت نفوذ سياسي و بازدارندگي هر گونه مقاومت محلي بوده است. از منظر تاريخي، جنگ‌هاي فرسايشي اغلب باعث تضعيف هر دو طرف مي‌شوند، اما در عين حال مي‌توانند زمان لازم براي بازسازي ظرفيت دفاعي و ايجاد حمايت بين‌المللي را براي طرف ضعيف‌تر فراهم كنند. حفظ عدم پذيرش طرح‌هاي صلحي كه استقلال اوكراين را تضعيف كند، براي غرب پيامي قاطع به روسيه ارسال مي‌كند كه تجاوزات سرزميني با سازش جبران نخواهد شد. اين رويكرد همچنين نشان‌دهنده توازن بين منافع انساني و استراتژيك است؛ هرچند جنگ هزينه‌زا است، اما پذيرش صلح تحميلي و تحقيرآميز مي‌تواند پيامدهاي بلندمدت بسيار خطرناكي داشته باشد، از جمله كاهش اعتبار غرب و تشويق روسيه به اقدامات مشابه در ساير نقاط اروپا يا جهان.

سود اندك، زيان بسيار
قلب ترامپ در جاي درست مي‌زند: پايان دادن به جنگي كه تاكنون صدها هزار كشته بر جاي گذاشته، هدفي منطقي به نظر مي‌رسد. همچنين، تعامل ترامپ با مسكو تاكنون دستاوردهاي مهم به همراه داشته است. براي مثال، كرملين تا حدي تهديدات هسته‌اي خود را كاهش داده است. با اين حال، ايالات متحده نبايد بيش از حد مشتاق صلح نشان بدهد؛ چرا كه اين رويكرد معمولا در مذاكرات يك استراتژي ضعيف محسوب مي‌شود. بيش‌ازحد مشتاق بودن معمولا نشانه ضعف است و در اين مورد، امريكا به وضوح در موقعيت قدرت قرار دارد. ايالات متحده از حمايت يك كشور هم‌پيمان غيررسمي خود- اوكراين- سود مي‌برد. حمايت از تلاش‌هاي نظامي اوكراين هزينه‌اي بسيار كمتر براي امريكا دارد تا هر يك از جنگ‌هاي اخيرش در خاورميانه. با اين حال، اگرچه اوكراين خواستار پايان سريع اين جنگ است، اما براي تسليم شدن عجله ندارد. نظرسنجي‌هاي عمومي در اوكراين- از جمله نظرسنجي‌هاي موسسه بين‌المللي جامعه‌شناسي كي‌يف در پاييز امسال- نشان مي‌دهند كه اكثريت قاطع مردم با ايده واگذاري داوطلبانه هرگونه قلمرو كه هنوز در دست اوكرايني‌هاست،‌مخالفند. اكثريت اوكرايني‌ها همچنين مخالف واگذاري هرگونه سرزميني هستند. در اوكراين، اجماع عمومي بر اين است كه اين جنگ، جنگ بقا و هويت ملي است. تا زماني كه اين اجماع پابرجا باشد، امريكا هيچ دليل موجهي براي وادار كردن اوكراين به ارايه امتيازات گسترده به كرملين ندارد. اگر اين امتيازات مطابق منافع ملي امريكا بود، موضوع ديگري مي‌شد، اما امريكا از تسليم اوكراين به روسيه سودي نمي‌برد؛ برعكس، ضرر مي‌بيند. ايالات متحده نبايد اجازه دهد يك دولت بازنگري‌طلب كه قصد دارد نظم بين‌المللي تحت رهبري امريكا را تضعيف كند، در يك جنگ مهم اروپايي پيروز شود. از اين رو، منافع ملي امريكا با ادامه حمايت اطلاعاتي و ارسال تجهيزات نظامي به اوكراين بيشترين دستاورد را به خود اختصاص مي‌دهد، به‌ويژه زماني كه متحدان اروپايي حاضرند هزينه تسليحات امريكايي را بپردازند. اين تعهد امريكايي نه تنها كمك مي‌كند تا مسكو به اين نتيجه برسد كه در اين جنگ پيروز نخواهد شد، بلكه ممكن است باعث ايجاد خواست واقعي براي صلح و تمايل به امتيازدهي لازم شود. اين رويكرد  نشان‌دهنده توازن استراتژيك دقيق است: امريكا با حمايت نظامي و اطلاعاتي، بدون ورود مستقيم به ميدان جنگ، قدرت بازدارندگي خود را افزايش مي‌دهد و در عين حال از يك شكست بزرگ در اروپا جلوگيري مي‌كند. ادامه حمايت از اوكراين باعث مي‌شود كه اعتماد متحدان اروپايي به واشنگتن حفظ شود و اروپا نيز براي مقابله با تهديدات روسيه به تلاش‌هاي مشترك ادامه دهد. تحليلگران نظامي معتقدند كه اين سياست مي‌تواند به تدريج روسيه را به سمت مذاكرات واقعي و پايدار سوق بدهد، چرا كه با درك هزينه‌هاي سنگين انساني و اقتصادي، كرملين ممكن است به مصالحه محدود و معقول تن دهد. از ديدگاه ژئوپليتيك، عدم تسليم اوكراين به روسيه نشان‌دهنده حمايت از نظم بين‌المللي مبتني  بر قوانين و اصول است و پيام مهمي به ساير كشورها  ارسال مي‌كند: تجاوزات سرزميني با پذيرش صلح تحميلي جبران نخواهد شد. اين سياست همچنين بر اهميت قدرت نرم و نفوذ ديپلماتيك امريكا تاكيد مي‌كند؛ توانايي شكل دادن به مسير صلح از طريق حمايت مستمر، بدون نياز به مداخله مستقيم، نمونه‌اي از مديريت پيچيده روابط بين‌الملل است.
درك ديرهنگام
بستن قرارداد يا توافق، تنها زماني ارزشمند است كه آن توافق هدفي روشن و به دقت سنجيده را دنبال كند. ايالات متحده نبايد به هر قيمتي مشتاق صلح باشد، به‌ويژه صلحي كه به نفع دشمنان واشنگتن و به ضرر متحدان و منافع ملي امريكا باشد. امريكا از دادن فرصت دوباره به روس‌ها، به شكل مذاكرات صلح با حمايت واشنگتن كه اوكراين را به تسليم موثر و پذيرش خواسته‌هاي اساسي پوتين مجبور كند، هيچ سودي نخواهد برد. براي ارائه يك قياس تاريخي، تسليم شدن به روسيه در اين مقطع كمي شبيه آن بود كه رييس‌جمهور رونالد ريگان در سال ۱۹۸۳، مخالفان افغان را وادار به پذيرش خواسته‌هاي شوروي كند. چه سودي داشت؟ و اين اقدام چگونه به نفع امريكا مي‌توانست باشد؟ ريگان هرگز چنين نيتي نداشت و به حمايت از مقاومت افغان‌ها ادامه داد، تا جايي كه سرانجام شوروي را مجبور كرد اهداف خود در افغانستان را مورد بازنگري قرار بدهد. در واقع، رهبري شوروي تقريبا بلافاصله متوجه اشتباه خود شد (همان‌طور كه امروز بسياري از مقامات روسي، بي‌ترديد، اشتباه‌هاي مرتبط با حمله به اوكراين را درك مي‌كنند). اما غرور و بي‌تحركي، شوروي را براي چند سال در جنگي ناممكن گرفتار كرد. نهايتا  ميخاييل گورباچف، رييس‌جمهور شوروي، افغانستان را «زخمي خونين» توصيف كرد و تصميم به خروج گرفت. خروج شوروي از افغانستان در سال ۱۹۸۹ اكنون به عنوان عنصري مهم در روند بازسازي استراتژيك شوروي و نهايتا فروپاشي امپراتوري آن محسوب مي‌شود. اگر ريگان - كه هدايت او قطعا با تمايل عمومي به صلح همراه بود- انعقاد توافقي را تسهيل مي‌كرد كه شوروي را در كابل مستقر نگه مي‌داشت، چنين نتيجه‌اي هرگز ممكن نبود. ترامپ بايد درك كند كه به‌رغم وحشت‌هاي آشكار جنگ، نبايد عجله‌اي براي تحميل يك توافق بد داشته باشد. اروپايي‌ها به وضوح مشتاق بازيگري بيشتر در اين مناقشه هستند. اگر اروپا به تامين مالي خريد تسليحات امريكايي براي اوكراين ادامه بدهد - كه بر اساس هر معيار تقسيم بار، حق آنهاست و نيز حاضر به انجام آن هستند- هنوز زمان كافي براي تدوين يك توافق بهتر وجود دارد. صبر و حمايت از اوكرايني‌ها و متحدان اروپايي آنها، از امريكا هزينه زيادي نمي‌طلبد. علاوه بر اين، اگر ترامپ بتواند به افكار عمومي امريكا نشان بدهد كه هزينه‌هاي جنگ اوكراين عمدتا بر دوش اروپا است و نه ايالات متحده، فشار بي‌جهت براي تسليم اوكراين به روسيه كاهش خواهد يافت. اين رويكرد نه تنها موقعيت استراتژيك امريكا را تقويت مي‌كند، بلكه به غرب و متحدان آن فرصت مي‌دهد تا با فشار مشترك، كرملين را به مصالحه واقعي وادار كنند. در اين ميان قياس وضعيت اوكراين با افغانستان نشان مي‌دهد كه مداخله يا مصالحه زودهنگام با دشمن، ممكن است نتيجه معكوس داشته باشد و موقعيت متجاوز را تثبيت كند، در حالي كه حمايت طولاني‌مدت و مستمر مي‌تواند به شكست استراتژيك او منجر شود. صبر در مذاكرات، در كنار تقسيم بار بين اروپا و امريكا، پيام قدرت و بازدارندگي را به روسيه مي‌رساند و فشار را براي پذيرش امتيازات ضروري افزايش مي‌دهد. اين رويكرد همچنين با مفهوم بازدارندگي غيرمستقيم همخواني دارد؛ يعني امريكا بدون وارد شدن مستقيم به ميدان نبرد، از طريق پشتيباني لجستيكي، اطلاعاتي و ديپلماتيك، مسير جنگ و صلح را هدايت مي‌كند. تجربه تاريخي نشان مي‌دهد كه اروپا، زماني كه نقش فعال و منابع لازم را تامين كند، مي‌تواند تعادل قدرت در منطقه و فشار ديپلماتيك عليه روسيه را حفظ كند و در نتيجه امريكا را از اتخاذ تصميمات عجولانه و زيان‌آور بازدارد.

هزينه‌هاي جنگي فرسايشي
بهترين اتفاقي كه مي‌تواند براي روسيه رخ دهد آن است كه محدوديت‌هاي اميال خود را به‌سختي و روي زمين در اوكراين تجربه كند. فرورفتن در جنگ فرسايشي، مسكو را با واقعيت‌هايي مواجه مي‌كند كه در كرملين تمايلي به پذيرش آنها نيست: واقعيت عقب‌ماندگي ساختاري اقتصاد، بحران منابع انساني، و ناتواني در تحميل نظم مطلوب خود بر همسايگان.در مقابل، پيروزي نظامي يا سياسي روسيه در اوكراين- آن‌گونه كه پوتين آشكارا براي دستيابي به آن تلاش مي‌كند، چه از مسير نبرد و چه پاي ميز مذاكره- مي‌تواند توهم قدرت در ذهن او را تشديد كرده و به ماجراجويي‌هاي ژئوپليتيك گسترده‌تر منجر شود. پيروزي در اين جنگ نه تنها شكست‌پذيري روسيه را پنهان مي‌كند، بلكه به كرملين اين پيام خطرناك را مي‌دهد كه حمله نظامي همچنان يك ابزار موثر براي دستيابي به اهداف سياسي است. روسيه بايد با هزينه‌هاي سياست‌هاي نادرست خود روبه‌رو شود، نه اينكه از پاداش توسعه‌طلبي سرزميني بهره‌مند گردد. جامعه جهاني، به‌ويژه امريكا و اروپا، بايد اين پيام را به روشني منتقل كنند كه دوران تغيير مرزها با زور به پايان رسيده است. اگر مسكو احساس كند كه حتي پس از حمله آشكار، مي‌تواند دستاوردهاي ارضي خود را تثبيت كند، اين خود زمينه‌ساز تكرار چرخه جنگ در ساير نقاط اروپا خواهد شد. براي پوتين، عقب‌نشيني از اوكراين به ‌معناي اعتراف به شكست روايت ايدئولوژيك او درباره «روسكي مير»- جهان روسي- و فروپاشي ادعاي تاريخي كرملين درباره حق سلطه بر سرزمين‌هاي پيراموني است. به همين  دليل، شكست روسيه در اوكراين نه صرفا يك نتيجه نظامي، بلكه يك پيامد مهم  رواني   و  راهبردي براي آينده امنيت اروپا خواهد بود. در اين ميان، دونالد ترامپ نيز بايد درك كند كه شتابزدگي  براي توافقي كه ظاهري از صلح دارد اما در عمل به تقويت تجاوزگري روسيه مي‌انجامد، اشتباهي راهبردي است. اگر امريكا با اعطاي امتيازات بيش از حد به مسكو، مسير پيروزي پوتين را هموار كند، در واقع مانعي در مسير اين آگاهي ديرهنگام قرار داده است. به بيان ديگر: براي صلح  پايدار، گاهي صبر مهم‌تر از عجله  براي توافق  است.
استاد دانشگاه جانز هاپكينز و مدرس مطالعات پيشرفته بين‌المللي در اروپا

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون