حذف اينترنت سفيد براي بازگشت اعتماد عمومي
زهرا نژادبهرام
روز گذشته رييس جمهور پزشكيان در نشست با دانشجويان براي روز دانشجو اعلام كرد كه دستور داده اينترنت سفيد حذف شود. به اين منظور نگاهي به كاركرد اين نوع اينترنت و اثرگذاري آن بر جريان رسانه شايد بتواند عمق اين دستور را براي شهروندان ايراني كه از دسترسي به اين نوع اينترنت دور هستند، ايجاد كند. اگرچه رفع فيلترينگ انتظار جدي جامعه از دولت است، اما وجود اينترنت سفيد هم قابل پذيرش نيست! در اين راستا يادآور ميشود كه «نظام معنايي»(1) در رسانههاي نوين با حضور اينترنت سفيد دچار تغييرات جدي و تصوير واقعي آن با چالشهايي از جنس ناواقعيت يا هدايت همراه ميشود. دارندگان اينترنت سفيد كه عموما با وابستگيهاي سيستماتيك به چارچوب دولتي- حاكميتي، ادبيات و رويكردي را در اين رسانههاي توليد و بازتوليد ميكنند؛ اين ادبيات و اصول معنايي آن با آنچه به طور طبيعي در اين نوع رسانهها وجود دارد، داراي فاصله قابل لمسي است. به عبارت ديگر نوعي هدايتشدگي يا همراهشدگي خاصي به صورت مداوم به دليل محدوديت وارد شده بر اثر فيلترينگ به اين رسانهها در حال شكلگيري است .
آنگونه كه ميتوان اينترنت سفيد را مجموعهاي از سياستها و فناوريها تعريف كرد كه دسترسي به بخشهايي از وب و تاكيدا رسانههاي نوين را براي برخي بدون محدوديت ميكند! به عبارتي با دسترسي آزاد اين كاربران محتواهاي آنان برجسته شده و امكان ديده شدن براي آنها بيشتر فراهم ميشود . از اينرو اينترنت سفيد به معناي محدودسازي و «سفيدسازي» دسترسي است . در اين راستا اينترنت سفيد اگرچه ممكن است نظم ظاهري را در فضاي رسانهاي ايجاد كند، اما در سطح معنا و مفهوم باعث تضعيف مرجعيت، افزايش ابهام و رشد اطلاعات خاص ميشود. به كارگيري اين نوع اينترنت گذشته تغيير را در ساختار معنايي و نظام معنايي اين شبكهها كه دسترسي عموم به آنها آزاد نيست، تبعيضي را بر مردم وارد ميكند كه شايد در انسجام اجتماعي و اعتماد عمومي با مشكلاتي روبهرو شود . اين دسترسي فارغ از نوع وابستگي هر يك از دارندگان اين نوع اينترنت به بخشهاي مختلف سياسي و غيرسياسي امكان ايجاد ظرفيتهايي متفاوت را در اين رسانهها شكل ميدهد . امكاناتي كه با ارايه پستهاي مختلف يا توييتهاي گوناگون با سبك فكري خاص انتشار مييابد و بازنشرشان فضايي از معاني خاص را منتشر ميكند كه شايد متعلق به عموم مردم نباشد . اين مهم به نوعي مالكيت بخشي از جامعه است كه از اين ظرفيت برخوردار هستند و قادرند در هر شرايطي با انتشار پستهاي گوناگون مفاهيم مورد نظر خود را به ديده مخاطبان بياورند؛ در حالي كه بقيه مردم ايران از اين امكان برخوردار نيستند! به عبارتي به دليل دسترسي آزاد آنها قادرند ادبياتي را در اين شبكهها به طور مداوم توليد و بازتوليد كنند كه بستري براي شكلگيري خوشههاي شبكهاي از يك سو و معانيسازي و معنا انتشاري را از سوي ديگر ايجاد كنند . آنها ناخواسته فضاي واقعي را تحت تاثير قرار ميدهند و ديگر شكل اصلي برگرفته از حقيقت در اين خوشههاي معنايي قابل مشاهده نيست! هر يك از دارندگان بدون آنكه خواسته باشند در شكلگيري اين نوع معناگذاري سهمي را ايفا ميكنند.اين مهم در بستر اقتصاد رسانه نيز در مقالهاي كه از طرف(2) Staab & Thie منتشر شده، آمده است. از نظر اين مقاله مالكيت پلتفرمها، منطق سودآوري و «كنترل ديجيتال-رفتاري» مخاطبان را تفردي ميكند و ساختارهاي مالكيتي و منافع سياسي/اجتماعي ميتواند بستري را در تحليل نظامهاي معنايي وارد كند. بر اساس اين مقاله كه با تكيه به نظريه عرصه عمومي هابرماس تدوين شده، فضاي اين نوع رسانهها با تاسي از اين شرايط نظام معنايي مورد نظر آنها را با توجه به تواناييهاي خاص ايجاد ميكند .
به نظر ميرسد اين مهم نيز به شكلي با استفاده از اينترنت سفيد، مالكيتي نانوشته بر فضاي مجازي را در ايران از آن خود كند كه بستر توليد معنا و نظام معنايي شكل گرفته از سوي آن را هويت ميبخشد! از اين رو اگر با نگاهي ديگر به اينترنت سفيد بپردازيم، به نظر ميرسد فارغ از تمامي تعارضات و مشكلات ارتباطي، شكلي از ارتباط در اين شبكهها ايجاد ميشود كه با حقيقت موجود در جامعه فاصله دارد! براي فهم نظامهاي معنايي در شبكههاي اجتماعي، معمولا سه عنصر، چه چيزي، توسط چه كسي و نحوه انتشار مورد توجه قرار ميگيرد . نحوه خوشهبندي معاني با تكيه بر اين سه عنصر كاملا متفاوت است . از اين رو ساخت ايجاد شده در فضايي ديگر تبيين ميشود . اين مهم حتي روي رسانههاي جريان اصلي هم كم اثر نيست!
از اينرو اگر از نگاه نظريات قدرت به اين واقعه نگريسته شود، قدرت اثرگذاري و شكلدهي در نظامي معنايي شبكههاي اجتماعي كه فارسيزبانان از آن استفاده ميكنند با تكيه بر سه عنصر ذكر شده، به نوعي تغيير ميكند.
توزيع قدرت گفتوگو متفاوت و گروهي كه بيشترين دسترسي را دارد، ميتواند فرصتهاي بيشتري براي انتشار در همه اركان اين شبكهها ايجاد و ظرفيت تازهاي از نظام معنايي خاص را فراهم كند. به عبارتي اين همان مرجعيت رسانهاي است كه ناخواسته از آن اين گروه ميشود و شكلي از نابرابري را در اين شبكهها ايجاد ميكند . از اينرو اگر در اختيار داشتن اينترنت سفيد را نوعي تبعيض مثبت تلقي كنيم كه براي برخي سياسيون و ... فراهم شده؛ در واقع به اين مهم نيز تكيه زدهايم كه دسترسي به توليد معنا و تقويت گفتمانهاي خاص را ايجاد كردهايم كه اين مهم حقيقتا با روح دموكراسي كه انتظار ميرفت رسانههاي نوين پيامآور و ايجادكننده آن باشد، فاصلهدار ميشود . در حقيقت وقتي بخشي از جامعه از امتياز انتشار برخوردار شوند، عبارتها و روايتها و تصاوير و ... آنها فرصت بيشتري براي جا پيدا كردن در بستر اين رسانهها مييابند و به نوعي گفتماني خاص غالب و معنايي انحصاري قدرت بقا پيدا ميكند.
از سوي ديگر با توجه به اينكه رسانههاي جريان اصلي يا سنتي ديگر مرجعيت خبري خود را به نوعي از دست دادهاند و آنچه در شبكههاي اجتماعي و رسانههاي نوين منتشر ميشود، بستر اصلي براي كسب خبر است.
لذا وقتي اين مهم در تغيير نظام معنايي ايجاد شده از سوي دارندگان اينترنت سفيد هويت ميگيرد، نوع خبرها و استفاده از آنها نيز به نوعي دستخوش تغيير ميشود، تغييري كه شايد از حقيقت اين رسانهها و اخبار واقعي فاصله زيادي دارد . اينترنت سفيد نه تنها قادر به حل مساله فيلترينگ براي عموم مردم نيست، بلكه مرجعيت رسانه و اعتماد عمومي را با چالش همراه ميكند . از اينرو بازنگري بر اين مهم ضرورتي انكارناپذير است!
پاورقي
1- نظام معنايي يعني مجموعهاي از روابط و قواعدي كه به واژهها، نشانهها و پيامها در يك متن يا رسانه معنا و جهت ميبخشد.
2- Staab, P., & Thiel, T. (2022). Social Media and the Digital Structural Transformation of the Public Sphere. Theory, Culture & Society, 39(4), 129–143. DOI: 10.1177/02632764221103527