اروپا بر سر دو راهي سرنوشتساز
مرتضي مكي
جنگ اوكراين و سياستهاي دولت ترامپ براي پايان دادن به اين جنگ «به هر شكل ممكن» اروپا را در برابر جديترين چالش امنيتي پس از جنگ جهاني دوم قرار داده است. آنچه نشريه اشپيگل با افشاي گفتوگوي محرمانه سران اروپايي آشكار كرد، تنها نوك كوه يخ بحراني بسيار عميقتر است. بحران اعتماد در روابط فراآتلانتيكي، همان رابطهاي كه طي هفت دهه، ستون اصلي امنيت جمعي غرب بوده است. هشدار بيسابقه امانوئل ماكرون درباره «احتمال خيانت امريكا» به اوكراين و اظهارات صريح فردريش مرتس مبني بر اينكه نمايندگان ترامپ «ما را به بازي گرفتهاند»، زنگ خطر پايان يك دوران را به صدا درآورده است؛ دوراني كه در آن اروپا با تكيه بر تضمينهاي امنيتي واشنگتن هويت راهبردي خود را تعريف ميكرد. اكنون اين قاره در يك پيچ تاريخي قرار گرفته است: يا بايد به صلحي تن دهد كه شكست ژئوپليتيك و تضعيف امنيت بلندمدت را به همراه دارد يا هزينههاي سنگين و نامطمئن حركت به سوي استقلال دفاعي را بپذيرد.
در مركز اين بحران، تغيير پارادايم در نگاه واشنگتن به تهديدات جهاني قرار دارد. رويكرد ترامپ كه در «منشور امنيتي ۲۰۲۵» بازتاب يافته، روسيه را نه يك تهديد وجودي، بلكه رقيبي قابل چانهزني ميبيند. اين نگاه، بنيانهاي فلسفي ناتو را كه از آغاز بر تهديد مشترك شوروي و سپس روسيه استوار بود، سست كرده است. هنگامي كه ترامپ جونيور ميگويد «مساله اوكراين براي امريكاييها اولويت ندارد»، عملا از ساختار جديد اولويتهاي واشنگتن پرده برميدارد: تمركز بر چين، رقابت فناوري و مسائل داخلي، در مقابل، كاهش تعهد به امنيت اروپا است.
همين نگاه است كه موجب شده طرح صلح ترامپ كه معاملهاي مستقيم با روسيه و واگذاري بخشهايي از خاك اوكراين بدون تضمينهاي امنيتي روشن است، ازسوي اروپا نه يك راهحل، بلكه صورتبندي تازهاي از «حقبهزور» تلقي ميشود. پذيرش چنين طرحي به معني تضعيف اصولي است كه اروپا خود را پاسدار آن ميداند. اما رد آن نيز به معناي ورود به مسيري دشوار و پرهزينه است.
اينجاست كه اروپا با اولين مانع بزرگ ناتواني در جبران خلأ كمكهاي مالي و نظامي امريكا مواجه ميشود. با وجود افزايش بودجههاي دفاعي و راهاندازي ابتكاراتي مانند «صندوق اروپايي صلح»، صنايع دفاعي اروپا همچنان پراكنده، ناهمگون و فاقد ظرفيت مقياسپذير براي حمايت از جنگي كلاسيك در ابعاد اوكراين است. امريكا نه تنها بزرگترين تامينكننده تسليحات پيشرفته و اطلاعات نظامي بوده، بلكه زيرساختهاي لجستيك و سيستم فرماندهي ارسال كمكها را نيز مديريت كرده است. حذف يا كاهش حمايت واشنگتن اين ساختار را از هم ميپاشد و اروپا را در برابر واقعيتي بيرحم قرار ميدهد. اروپا اگر طرح ترامپ را نپذيرد، توان ادامه كمك به كييف را ندارد و اگر بپذيرد، شكست سياسي و امنيتي سنگيني را قبول كرده است.
مانع دوم، شكافهاي داخلي اتحاديه اروپا است. روياي «استقلال راهبردي» كه فرانسه طي چند دهه گذشته پرچمدار آن بوده، همواره با مقاومت كشورهايي مواجه شده كه ناتو و رابطه با امريكا را محور امنيت خود ميدانند. اكنون اگرچه خطر خروج امريكا از تعهدات سنتياش بسياري از دولتها را نگران كرده، اما اين تغيير نگرش به وحدت منجر نشده است. كشورهاي شرق اروپا و بالتيك كه تهديد روسيه را ملموستر ميبينند، خواهان حفظ چتر امنيتي واشنگتناند و با هرگونه طرح صلحي كه دست بالا را به مسكو بدهد مخالف هستند. در مقابل، برخي دولتهاي ديگر اروپايي مثل مجارستان و اسلواكي، تحت فشار هزينههاي اقتصادي و انرژي، ممكن است پذيرش توافقي سريعتر را ترجيح دهند. حتي اگر بهاي آن كاهش جايگاه اوكراين باشد. اين اختلافات، شكلدهي به يك موضع واحد و قاطع اروپايي را دشوار ميكند. موضعي كه براي مذاكره با دولت ترامپ يا مواجهه مستقل با روسيه حياتي است. سفر مشترك ماكرون، مرتس و زلنسكي به لندن در روز چهارشنبه براي ديدار با كيير استارمر تلاشي براي ايجاد جبهه واحد است، اما روشن نيست اين هماهنگي در برابر فشارهاي سنگين واشنگتن دوام بياورد.
مانع سوم، زمان و روانشناسي راهبردي است. اروپا براي گذار از وضعيت «مصرفكننده امنيت» به «توليدكننده امنيت» تغييري كه مستلزم افزايش بودجههاي دفاعي، ادغام صنايع نظامي، ايجاد فرماندهي مشترك و ساخت زيرساختهاي دفاعي هماهنگ است به سالها زمان نياز دارد. اما جنگ اوكراين امروز جريان دارد و تصميمات حياتي بايد طي هفتهها و ماههاي آينده گرفته شود. ترامپ با درك اين تنگناي زماني، فشار بر اروپا را افزايش داده است. همزمان، اين قاره با مانع ذهني بزرگي نيز روبهرو است. ساختار امنيتي اروپا طي هفت دهه گذشته حول محور اعتماد به واشنگتن شكل گرفته و خروج از اين چارچوب نيازمند تغيير عميق در فرهنگ استراتژيك دولتها است. تغييري كه نه آسان و نه سريع است.
در همين بستر، آينده ناتو نيز با تهديدي وجودي مواجه شده است. اگر طرح ترامپ منجر به كاهش تعهد نظامي واشنگتن در اروپا شود اما روسيه همچنان تهديد اصلي براي امنيت قاره باقي بماند، ناتو عملا از درون تهي ميشود. روته، دبيركل ناتو در گزارش منتشر شده توسط اشپيگل هنگامي كه ميگويد «بايد از ولوديمير محافظت كنيم»، در واقع به واقعيتي تلخ اشاره ميكند. حفاظت از اوكراين در چارچوب يك ناتوي بدون امريكا ناممكن است. در چنين شرايطي اروپا بايد يكي از دو مسير دشوار را برگزيند. يا ناتو را در غياب رهبري امريكا بازتعريف و احيا كند، يا با سرعتي بيسابقه يك معماري دفاعي مستقل ايجاد كند. هر دو مسير سنگين، پرهزينه و سياسي و امنيتي هستند و هيچ كدام تضميني براي موفقيت ندارند.
اروپا اكنون در برابر نقطه عطفي تاريخي قرار گرفته است. فشار دولت ترامپ براي پاياندادن به جنگ اوكراين «به هر شكل ممكن» تنها يك اختلاف تاكتيكي با متحدان اروپايي نيست. اين فشار، چالشي عليه بنيانهاي نظم امنيتي غرب است. افشاي گفتوگوي تلفني سران اروپا نشان داد كه بياعتمادي، نگراني و سردرگمي در پايتختهاي اروپايي به سطحي بيسابقه رسيده است. راه پيشِ رو آسان نيست. اروپا بايد همزمان وحدت داخلي را حفظ كند، جنگي حياتي را در همسايگي خود مديريت كند با متحدي چانه بزند كه به شريك غيرقابلپيشبيني تبديل شده و زيرساختهاي استقلال دفاعي را بسازد. پذيرش طرح ترامپ شايد به جنگ پايان دهد، اما بياعتمادي به امريكا و احساس آسيبپذيري در برابر روسيه را عميقتر ميكند و در بلندمدت اروپا را ضعيفتر ميسازد. رد آن نيز ادامه جنگ، فشار اقتصادي و خطر شكست در برابر روسيه را به همراه دارد.
طرح ترامپ آزموني براي بازتفسير نظم امنيتي اروپا است. اگر اروپا در اين آزمون شكست بخورد، فصل نويني آغاز خواهد شد. فصلي كه در آن مرزها، امنيت و اتحادهاي قديمي ديگر به طور لازم قابل اعتماد نيستند و هر كشور بايد براي خود تصميم بگيرد. اما اگر اروپا اراده كند ارادهاي كه اكنون در پشت پرده بيانيهها و نشستها نمايان است شايد اين بحران بتواند دريچهاي براي تولد يك هويت امنيتي اروپا باشد. هويتي مستقل، مسوول و آماده براي پذيرفتن بار حفاظت از خود و همپيمانانش. اروپا در اين دوراهي تاريخي پس از ۱۹۴۵ براي نخستينبار واقعا و مستقلانه درباره امنيت خود تصميم بگيرد. تصميمي كه نه تنها سرنوشت اوكراين بلكه آينده پروژه اروپايي و جايگاه اين قاره در نظم جهاني را تعيين خواهد كرد.
كارشناس مسائل اروپا