گفتوگوي « اعتماد» با ماشاالله شمسالواعظين درباره پيامدهاي سانسور در سينماي ايران
به سويجهان بيسانسور
اگر شمسالواعظين در سال 79 به خاطر مطلبي به زندان رفت اما شبیه آن مطلب را امروز آزادانه در روزنامهها مینویسند
تينا جلالي
سانسور و مميزي، كنترلي است كه در برخي كشورهاي صاحب سينما اعمال ميشود و فيلمسازان هم تابع آن هستند، در كشور ما هم از زمان شكلگيري سينما اين كنترل وجود داشته، اما با اين تفاوت كه از آن به عنوان مهمترين مشكل و معضل سينماي ايران نام برده ميشود يعني از يك جايي، به مرز آزار و اذيت فيلمسازان ميرسد و آنها را عصبي ميكند و نكته بسيار مهمتر اينكه نه تنها جلوي رشد و خلاقيت را ميگيرد و فيلمساز را با خودسانسوري مواجه ميكند كه به سينماي ايران ضربه ميزند و فيلمهاي بيكيفيت و خنثي را روانه پرده ميكند، اما واقعا چرا؟ چرا سينماگران به موضوعات دلخواهشان در چارچوب قانون بپردازند و نكات انتقادي مهم روز را در فيلمهايشان نشان دهند؟
ما در سلسله گفتوگوها و گزارشهايي كه درباره ناكارآمد بودن اين پديده در عصر حاضر داشتيم، سراغ ماشاءالله شمسالواعظين، استاد رسانه و تحليلگر مسائل فرهنگي رفتيم و با او درباره اين معضل سينماي ايران گفتوگو داشتيم.
اين فعال رسانه معتقد است: دنيا به سمت محدوديت گردش سانسور ميرود و سانسور مدام محدود ميشود و به مرور دخالت دولتها و توان دخالتهاي دولتها در عرصه هنر محدود و محدودتر ميشود.
اين گفتوگو پيش روي شماست.
شما از اساتيد حوزه رسانه هستيد و از آنجايي كه از سينما هم به عنوان رسانه فراگير و پرنفوذ ياد ميشود با علم به اينكه سانسور در حوزه مطبوعات با سينما كاملا متفاوت است، اما در ابتداي امر بفرماييد از نگاه شما سانسور چه تعريفي دارد؟
سانسور يعني وقتي روي حقيقت حجاب بگذاريم، اين تعريف يك جملهاي از سانسور است، ولي تعريف استاندارد سانسور سركوب وآزادي بيان و جلوگيري از بروز و ظهور حقيقت توسط نيروهاي قهري و زور و قدرت و حكومت است.
اين تعريف استاندارد و جهاني است، اما پيامد سانسور مهمتر از تعريف سانسور است، چرا كه سانسور خود به خود منجر به خلق دو روايت ميشود.
يعني وقتي حكومت يا دولت يا هر جريان ديگري، چيزي را سانسور و مميزي كرد، خود اين عمل سانسور منجر به دو روايت ميشود، يك روايت رسمي و ديگر روايت غيررسمي كه نوعا روايتهاي غير رسمي به لحاظ خبري و نزديكي به حقيقت اصالت بيشتري دارد تا روايت رسمي .
به عنوان مثال، دولت در حالت عادي تعداد تلفات يك حادثه تصادف را كمتر از واقعيت بيان ميكند (زمان جنگ و حالت فوقالعاده پروتكل ديگري دارد) اما خبر جور ديگري تنظيم ميشود مبني بر اينكه منابع رسمي ميگويند 10 نفر در اين تصادف كشته شدند، اما منابع غير رسمي يا سازمان وابسته به حقوق بشر اعلام كرده دراين تلفات بيش از 10 نفر كشته يا زخمي شدند، افكار عمومي عمدتا سراغ اخبار غير رسمي ميرود و اينجا چه كسي ضرر ميكند؟ حقيقت ضرر ميكند، دولتها ضرر ميكنند چرا؟ چون دولتها مسوول اعمال سانسور ميشوند و روايتشان روايت كاذب يا غيرقابل قبولي شناخته خواهد شد.
سانسور پديدهاي نيست كه فقط خاص ايران باشد، از منظر سينما در همه كشورها وجود دارد، اما درايران اين تا جايي پيش ميرود كه هم جلوي رشد و خلاقيت را ميگيرد و هم حقايق را انعكاس نميدهد و سطح كيفي فيلمها پايين بيايد.
ما يك سانسور داريم و يك دروازهباني كه مفهوم متفاوتي از هم هستند، دروازهباني و سانسور در همه دنيا و در همه پروسههاي توليد پيام چه شنيداري، چه گفتاري وچه تصويري كه سينما هم مورد بحث قرار ميگيرد دو مفهوم متفاوت هستند حتي به لحاظ محتوايي هم متفاوتند و هدفهايشان هم گوناگون است.
سانسور خواهان پردهپوشي بر حقيقت است، اما دروازهباني خواهان اعتلاي توان پيام است، يعني وقتي مطلبي يا فيلمي توليد ميشود كه در آن خشونت ظاهري به شكل طبيعي و منطبق با واقعه و سناريو وجود دارد، اما براي كودكان آزاردهنده است، بنابراين در اول فيلم بايد نوشته شود كه بخشي ازتصاوير اين فيلم آزاردهنده است و براي كودكان زيانبار است و نبينند.
اين دروازهباني است يا سانسور؟
ممكن است يك عده خيلي ساده به موضوع نگاه كنند و بگويند اين سانسور براي كودكان است ولي من ميگويم دروازهباني است، چرا كه دروازهباني متفاوت است؛ دروازهباني يعني اينكه اگر چيزي بخواهد وارد مفاهيمي شود كه ما بخواهيم ترويج دهيم كه آن چيزبراي عدهاي يا خانوادهاي يا فرهنگي زهرآلود باشد اين ميتواند براي فرهنگ و جامعه زيانبار باشد، اين معني دروازهباني است اما سانسور متفاوت است، منتها مشكلي كه ما و خصوصا كشورهاي جهان سوم داريم، اين است كه ميان سانسور و دروازهباني برداشت غلطي صورت ميگيرد و آن اينكه همهچيز را به حساب دروازهباني ميگذارند همهچيز را، حتي دخالتهاي آشكار در جلوگيري از بيان حقيقت، چون ميگويند مسائل مسمومي وارد حيطه افكار عمومي نشود ما جلويش را ميگيريم از اين دست حرفهايي كه به ظاهر منطقي است.
ولي در واقع سانسور است.
احسنت، اما زمانهايي پيامهايي براي گروههاي سني خاص داريم، نميتوانيم اين پيام را بدون توجه به گروه سني توليد و ترويج و پخش كنيم، بايد مطابق با گروه سني خاص اين پديده منتشر شود. مثال ميزنم، روياپردازي در فيلمهاي كارتوني كودكان زياد است.آيا ميتوانيد اين فيلمها را براي بزرگسالان پخش كنيد؟ اصلا براي تفريح بزرگسالان پخش كرديد، آيا ميتوانيد براي اوقات فراغت اساتيد دانشگاه پخش كنيد ؟ هرگز. چرا؟
معنايش اين نيست كه يك عده يا يك طبقه را ميخواهيد از ديدن فيلم كارتوني باز بداريد، خير معنايش اين است كه دروازهباني ميكنيد كه اين فيلم براي سنين خاص كودكان است، يعني اين فيلمها ريشههاي روانشناسي آن مطالعه شده و حجم روياپردازي در اين فيلمها زياد است . مثل كارتون موش و گربه و دعواهاي آنها كه بخش زيادي از آن خلاقيت روياپردازي است. اين مجاز است كه براي سنين خاص منتشر شود، ولي سانسور يعني پردهگذاري روبهروي گردش معرفت، علم و دانش.
دروازهباني هدف غايي آن، انساني است، اما سانسور هدفش حفظ منافع يك گروه مثل سرمايهگذارها و دولتها يا سازمانهاي امنيتي است. در توليد پيام به اين دو تفاوت بايد توجه كرد.
جناب شمسالواعظين نكتهاي كه وجود دارد، اين است كه در كشور ما سانسور به امري آزاردهنده تبديل ميشود طوري كه فيلمساز خودش به خودسانسوري ميرسد. به نظر شما چرا؟
معمولا در نظامهاي ايدئولوژيك اينگونه است، پيامهاي هدفمند توليد ميكنند با اين نيت كه اين پيام و توصيف يك هنجار در رفتار و سلوك اجتماعي ايجاد كند، ولي در حال حاضر عكس انجام ميشود.
به چه دليل؟
البته در حال حاضر آرام آرام سانسور و مميزي رقيق ميشود. من معتقد نيستم در حال حاضر مميزي فيلمهاي توليدي با فيلمهاي دهه هفتاد يكي باشد خير، در حال حاضر در گردش اطلاعات، آزادي عمل بسيار بالا رفته، اگر شمسالواعظين در سال 79 به خاطر توليد مطلبي زندان ميرفت، اما در حال حاضر خير، آزادانه در روزنامهها مينويسند و من ميبينم. اين ميدانيد نشاندهنده چيست؟ نشاندهنده تنوع منابع معرفتي است، يعني منابعي كه براي رساندن پيام به مخاطب، فراهم ميشوند متنوع شدند؛ ديگر توليد پيام در انحصار دولتها نيست. دولتها از ترس اينكه مخاطبان و افكار عمومي به دليل محدوديت كانالهاي پيامشان سراغ پيامهاي ديگر و آلترناتيو نروند آرام آرام حجابهاي سانسور را رقيقتر ميكنند.
البته اين به نگاه و تصميمگيري دولتها هم برميگردد، در دولت سيزدهم سينماگران با سختگيري زيادي مواجه بودند.اما در اين دولت كمي فضا بازتر شده است.
بله، ولي نسبي است. اصولگرايان كه سر كار ميآيند حجاب سانسور خيلي غليظ ميشود ولي دولتهاي اصلاحطلب يا شبه اصلاحطلب مثل دولت فعلي، اندكي فراخ در اين زمينهها عمل ميكند. ولي بدانيد دنيا به سمت محدوديت گردش سانسور ميرود و سانسور مدام محدود ميشود، دليلش اين نيست كه تمايل دولتهاي توتاليتر يا شبه توتاليتر خيلي انسانيتر و حقوق بشريتر شده خير، به دليل تنوع منابع توليد معرفت و توليد پيام اين اتفاق ميافتد.
يك زماني خبرنگار به ميدان ميرفت و توليد پيام و خبر ميكرد، اما امروز يك خبرنگار با دوربين هوشمند با تصاويري كه از واقعيت ثبت ميكند، ميتواند جهان را تكان دهد. ميخواهم بگويم ثبت وقايع امروز در انحصار جريان خاصي نيست، حتي در انحصاررسانههاي ملي ما نيست.
سينما و سينماگران اگر از طريق وزارت فرهنگ مسير سفت و سختي را طي ميكنند ،امروزه سينماي راحت زيرزميني گسترش پيدا كرده كه ميتواند جايگزين سينماي رسمي و سينمايي كه با نهادهاي رسمي در ارتباط است، شود.
بنابراين دخالت دولتها و توان دخالتهاي دولتها محدود ميشود و از آن سو منابع توليد پيام متنوع و افزايش پيدا ميكند در نتيجه معرفت و سواد مردم افزايش پيدا ميكند و كساني كه تمايل به محدوديت دارند در پستوهاي خودشان فرو ميروند و توان اظهارنظر ندارند.
جناب شمس الواعظين به نكات خيلي مهمي اشاره كرديد، نكته ديگري كه قابل طرح است اينكه در ساليان دور و نزديك گاهي شاهد بوديم اختلاف سليقه مديران هم در مميزي تاثير زيادي دارد، به نظر شما در تصميمگيريها چقدر بايد به قانون رجوع كنند؟
البته اختلاف سليقه طبيعي است، انسانها سلايقشان مختلف است، حوزه فهم و معرفتشان هم متفاوت است، چون سليقه ناشي از معرفت است و معرفت است كه سليقه انسان را مديريت ميكند.
البته قانون مهمتر است.
بله، حتي در اجراي قانون هم سليقه اعمال ميشود، يعني ميگويند: «فهم من از قانون و مفاهيمِ قانون اين است »، اصلا به همين دليل است كه در مورد مفاهيم اختلاف نظر زياد است، به عنوان مثال امروز شوراي نگهبان از قانون اساسي يك فهم دارد و بقيه فهم ديگر دارند بعد چه كسي مفسر قانون اساسي است؟ خود شوراي نگهبان، يعني خودش هم توليد فهم ميكند و هم توليد تفسير ميكند اصلا چيز عجيبي در كشور ماست و اين موضوع بايد كاملا اصلاح شود.
لذا اگر ما قانون خوبي هم داشته باشيم كساني كه تمايل ايدئولوژيكشان بر تمايلات ديگر ميچربد متاسفانه با تفسيرهاي تنگ و باريك و تاريك به قوانين ميپردازند و در نهايت همان هم ملاك ميشود در حالي كه خود قانون بايد ملاك باشد همراه با تفسيرهاي خيلي روشن و چارچوبدار كه معلوم باشد چه اتفاقي بايد بيفتد.
البته بگويم كه ما به سمت آينده درخشان حركت ميكنيم. دنيا نسبت به كساني كه حقيقت را ميپوشانند بيرحم است. خيلي روزگار بيرحم است و آنها را آزار ميدهد و آنها را به سمت پستو سوق ميدهد، ما رو به آينده درخشان ايستاديم و تاريخ به آنها رحم نميكند، ما به سمت گشايش حركت ميكنيم تا به سمت بسته شدن فضا.
در چنين فضاي بيرحمي چه توصيهاي به مديران سينما داريد؟
با كاروان عصر جديد و نسل مدرن امروز كه سبك زندگي و انديشهاش از عصر پيشين متفاوت است همركابي كنند .
سينما رسانهاي است كه ميتوانست در كشور ما تاثيرگذار باشد، اما سانسور و مميزي خاصه با تغيير و تحولات جامعه از تاثير آن ميكاهد.
همانطور كه اشاره كردم، در بخش سانسور خبر، به دو روايت ميرسيم، اخبار رسمي و غير رسمي كه نوعا روايت غير رسمي درست تلقي ميشود و توسط افكار عمومي به حقيقت نزديك است، در عرصه توليد فرآوردههاي سينمايي هم همين اتفاق ميافتد. به عنوان نمونه فيلم «كيك محبوب من » توسط افكار عمومي مورد استقبال شديد قرار ميگيرد، اما توسط دولتمردان با نكوهش شديد همراه ميشود. كدام يك فعلا برنده هستند؟
به نظر من افكار عمومي كه به اين فيلم تمايل پيدا كرده است، ميزان لايك شدن اين فيلم توسط افكار عمومي به مراتب بيشتر از حكومت است .
حالا حكومت هر قدر داد بزند اين فيلم مورد قبول افكار عمومي قرار ميگيرد.به نظرم مديراني كه در عرصه سينمايي دروازهباني ميكنند بايد به پيامهاي افكار عمومي توجه كنند كما اينكه معتقدم اين اتفاق خواهد افتاد.
بسيار سپاسگزاريم كه وقتتان را در اختيار ما قرار داديد.