• 1404 چهارشنبه 9 مهر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6152 -
  • 1404 چهارشنبه 9 مهر

از بالفور تا بلر سياست‌هاي استعماري غرب

حسين ربيعي

براي واكاوي ريشه‌ها و عوامل منتهي به ارايه طرح‌هايي براي رفع تنش‌ها در فلسطين و به ويژه غزه بايد به سوابق اين مناقشه چندين ساله توجه داشت. اين موضوع در واقع سابقه‌اي تاريخي در منطقه دارد و پيشينه آن به زماني بازگردد كه آرتور جيمز بالفور، وزير خارجه بريتانيا، در دهه دوم قرن گذشته اعلاميه معروف خود را صادر كرد و از لزوم ايجاد يك واحد سياسي براي يهوديان سخن گفت. همين اعلاميه مقدمه‌اي شد براي شكل‌گيري رژيم صهيونيستي در سال ۱۹۴۸. بنابراين تلاش براي «به قيموميت درآوردن» يك منطقه در خاورميانه، سابقه‌اي به قدمت جنگ جهاني اول دارد. اگر چه شرايط و فرآيندي كه امروز در حال انجام است با آن دوران تفاوت‌هايي دارد، اما ماهيت آن يكسان است و بعيد به نظر مي‌رسد نتايج آن چندان متفاوت باشد. همه مي‌دانيم كه پس از جنگ جهاني اول، سرزمين‌هاي غرب آسيا به قدرت‌هاي بزرگ آن زمان، يعني فرانسه و بريتانيا سپرده شد. نتيجه آن، ترسيم نقشه‌اي پرمناقشه براي خاورميانه بود؛ نقشه‌اي سرشار از اختلافات سرزميني و قومي كه از زمان اجرايي شدن در سال ۱۹۱۸ تاكنون، منطقه را از آرامش واقعي محروم ساخته و زمينه‌ساز تداوم تنش‌ها ميان ملت‌ها و كشورهاي مختلف شده است. در چنين بستري، طرح اخير كه به نوعي مديريت غزه را به توني بلر، نخست‌وزير اسبق بريتانيا مي‌سپارد، هر چند تكرار دقيق همان الگو نيست، اما به سختي مي‌توان انتظار نتايجي متفاوت از گذشته داشت. تجربه نشان داده است كه تصميم‌گيري قدرت‌هاي خارجي براي ملت‌هايي كه در سرزمين خود ساكن هستند، به ‌ندرت با خواست و منافع آن ملت همسو بوده و معمولا پيامدهاي ناگواري به دنبال داشته است. از همين رو، راهكاري كه دونالد ترامپ براي اين منطقه پيش‌بيني كرده و مديريت غزه را عملا به بريتانيا واگذار مي‌كند، به ‌سختي مي‌تواند منجر به تحقق خواست مردم فلسطين شود. با اين همه اگر با نگاهي تاريخي اين روند را شبيه‌سازي كنيم، مي‌توان گفت اين اقدام احتمالا مقدمه‌اي است براي آنكه در آينده‌اي دور يا نزديك، سرزمين‌هاي غزه و كرانه باختري به رژيم اسراييل الحاق شوند. همان‌گونه كه بريتانيا پايه‌گذار تاسيس اسراييل در اين منطقه بود، احتمالا توني بلر نيز مي‌تواند در چند دهه آينده زمينه‌ساز الحاق اين سرزمين‌ها به اسراييل شود يا در فرآيند ديگري اين محدوده را به عنوان يك محدوده بي‌طرف بين‌المللي براي ورود سرمايه‌گذاران از اروپا و امريكا يا ساير مناطق جهان تبديل كند. فراتر از آن، حتي اگر الحاق سرزميني به اسراييل به شكل رسمي رخ ندهد، مي‌توان پيش‌بيني كرد كه حضور و نقش‌آفريني فلسطيني‌ها در مديريت اين مناطق به ‌شدت كمرنگ خواهد شد. به ‌ويژه جنبش‌هاي مقاومت مانند حماس، ديگر توان ايفاي نقش موثر (حتي نقش سياسي) نخواهند داشت. به فرض اينكه در نهايت مديريت اين سرزمين‌ها به فلسطيني‌ها بازگردانده شود، به احتمال زياد ساختاري ضعيف و كم‌اثر باقي خواهد ماند كه تهديدي در مقابل اسراييل نيست و قادر به مقاومت در برابر دخالت و نفوذ اين رژيم نخواهد بود. اما اينكه چرا مديريت غزه در طرح اخير ادعايي دونالد ترامپ به توني بلر سپرده شده، ريشه در دو عامل مهم دارد؛ نخست، سابقه تاريخي بريتانيا در منطقه است. از زمان شكل‌گيري امپراتوري بريتانيا، اين كشور در كشورهاي حوزه غرب آسيا و خليج‌فارس و در ميان مردمان اين منطقه حضور فعال سياسي، نظامي و امنيتي داشته و به اشكال گوناگون نقش‌آفريني كرده است. رابطه بيشتر كشورهاي عرب منطقه با بريتانيا مثبت و حتي دوستانه است. از طرفي شخص توني بلر سابقه دخالت و نقش‌آفريني در موضوع فلسطين و اسراييل و سابقه ايفاي نقش ميانجيگرانه را در كارنامه دارد و همين سابقه تاريخي، زمينه‌اي براي بازگشت دوباره اين شخصيت را به پرونده غزه فراهم كرده است. توني بلر در قالب فرستاده ويژه گروه چهارجانبه (سازمان ملل متحد، ايالات متحده، اتحاديه اروپا و روسيه) در بحران‌هاي خاورميانه تلاش كرده است ميان طرف‌هاي درگير پل ارتباطي ايجاد كند. همين تجربه ميانجيگري و چهره‌اي كه از او در سطح بين‌الملل ساخته شده، موجب شده است تا مسووليت اداره و مديريت اين پرونده به او سپرده شود.
در مورد نقش كشورهاي عربي و اسلامي كه دونالد ترامپ مدعي است توانسته اجماعي درباره حل مساله فلسطين ميان آنها ايجاد كند بايد گفت كه تركيه تاكنون اظهارنظر رسمي و مشخصي در اين زمينه نداشته است، اما درباره كشورهاي عربي به‌ويژه دولت‌هاي حوزه خليج‌فارس، اردن و حتي عراق مي‌توان گفت كه در دو دهه اخير به‌ ندرت موضعي خلاف جهت سياست‌هاي امريكا اتخاذ كرده‌اند، بلكه در بيشتر موارد همراهي كرده‌اند و همين امر چشم‌انداز مخالفت جدي اين كشورها با طرح اخير را كمرنگ مي‌كند. به ‌ويژه آنكه از سال ۲۰۲۰ و با امضاي «پيمان ابراهيم»، برخي از اين كشورها نظير بحرين و امارات به سمت عادي‌سازي روابط با اسراييل حركت كردند و از همان زمان زمزمه‌هايي درباره پيوستن ديگر دولت‌هاي عربي نيز به گوش مي‌رسيد. به عبارت ديگر، بسياري از كشورهاي عربي در مسير عادي‌سازي گام برداشته‌اند و بنابراين بعيد است توان يا اراده جدي براي مقاومت در برابر تصميمي كه امريكا و اسراييل در پي عملياتي كردن آن هستند، داشته باشند. در نتيجه انتظار نمي‌رود اعراب منطقه در برابر اين روند «ساز مخالفي» بزنند. همزمان اما از سوي ديگر، كشورهاي اسلامي خارج از منطقه نيز به نظر مي‌رسد بيش از هر چيز درگير مسائل داخلي خود هستند. از زمان تشكيل سازمان كنفرانس اسلامي تاكنون، اقدام جدي و اثرگذاري از سوي اين كشورها در قبال تحولات فلسطين و به‌ويژه در برابر جنايات يكي، دو سال اخير اسراييل مشاهده نشده است. در حالي كه افكار عمومي در اروپا، امريكا و حتي استراليا واكنش‌هاي اعتراضي پررنگي به نسل‌كشي در غزه نشان داده‌اند، كشورهاي اسلامي و عربي واكنش متناسبي از خود بروز نداده‌اند. دلايل اين انفعال جاي بررسي دقيق دارد، اما آنچه روشن است، اينكه دست‌كم كشورهاي عربي همجوار اسراييل و فلسطين، بعيد است اقدام تاثيرگذاري براي مخالفت با اين تصميم انجام دهند. اما اينكه رويكرد حماس و شخص نتانياهو و همزمان كابينه راست افراطي او چگونه ارزيابي مي‌شود بايد گفت به نظر مي‌رسد اسراييل دريافته است كه ادامه عمليات نظامي تمام‌عيار براي تصرف كامل غزه، حتي اگر از نظر نظامي ممكن باشد، تبعات گسترده‌اي در زمينه جريحه‌دار شدن افكار عمومي دنيا در پي داشته و خواهد داشت و از منظر حقوقي نيز غير قابل پذيرش است. اقدام‌هاي تهاجمي گذشته تاكنون افكار عمومي جهاني را عليه اين كشور بسيج كرده و در برخي موارد به پيگرد يا اقدام‌هاي حقوقي و سياسي عليه رهبران آن منجر شده است. بنابراين احتمالا رهبران اسراييل از جمله نتانياهو با اين محاسبه روبه‌رو شده‌اند كه تصرف اجباري و نظامي غزه مي‌تواند مخالفت‌هاي بين‌المللي، فشار سازمان ملل و احياي جنبش‌هاي مقاومت در منطقه را به دنبال داشته باشد. از اين منظر، ممكن است اسراييل تصميم گرفته باشد به‌ جاي الحاق كامل يا اشغال طولاني‌مدت، راهي اتخاذ كند كه منطقه را به شكلي ضعيف و ناتوان از ايفاي نقش سياسي، نظامي يا امنيتي موثر در برابر اين كشور «رها» كند. به عبارت ديگر، هدف احتمالي ايجاد ساختاري است كه نه تهديدكننده باشد و نه قابليت سازماندهي مقاومت را داشته باشد. اگر اين وضعيت توسط توني بلر، دولت امريكا يا هر ضامن بين‌المللي ديگري تضمين شود يعني غزه و كرانه باختري عملا قادر به تهديد امنيتي اسراييل نباشند به احتمال زياد احزاب مختلف اسراييل مخالفت جدي‌اي با آن نشان نخواهند داد.
عضو هيات علمي گروه جغرافياي سياسي
 دانشگاه خوارزمي

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
تیتر خبرها
نهاد سلامت را دريابيد بازار خودرو ترمز برید پروژه ترامپ صلح يا سراب؟ فيلترينگ گوگل ادز راه‌حل يا بحران؟ نمي‌گذارند سينمامتروپل ديده شود جادوي زندگي انسان از تولد تا مرگ طبقه متوسط و نگهداشت جامعه برندگان تورم گروهي كوچك از صاحبان منافع‌اند محك چين پس از فعال شدن مكانيسم ماشه حمله به دولت از مسووليت‌شناسي تا ابراز وجود! تهديد و جنگ فرهنگي عليه ملت ايران از بالفور تا بلر سياست‌هاي استعماري غرب اروپا عليه روسيه؛ امريكا عليه چين چالش هويت دانش‌آموزان در عصر شبكه‌هاي اجتماعي ريسك‌هاي پنهان بورس تهران از شوك تا بازنگري: تجربه جديد بازاريابي ديجيتال مردم كجا جمع مي‌شوند! ولايت قلم بر تئاتر عرفان بدون متا فيزيك افزايش نجومي اجاره‌بها بلاي جان مستاجران متعهد به زيست و زبان صحنه طبقه متوسط و نگهداشت جامعه برندگان تورم گروهي كوچك از صاحبان منافعند محك چين پس از فعال شدن مكانيسم ماشه حمله به دولت از مسووليت‌شناسي تا ابراز وجود! تهديد و جنگ فرهنگي عليه ملت ايران
کارتون
کارتون