اروپا عليه روسيه؛ امريكا عليه چين
فرشيد فرحناكيان
بحران انرژي سال ۲۰۲۲ بهخوبي نشان داد كه سياست انرژي ديگر موضوعي صرفا اقتصادي يا زيستمحيطي نيست، بلكه در قلب ژئوپليتيك و رقابت قدرتهاي بزرگ قرارگرفته است. اتحاديه اروپا و ايالاتمتحده، دو ستون اصلي غرب، هركدام نسخهاي متفاوت براي گذار سبز ارايه كردهاند: برنامه REPowerEU و قانون كاهش تورم (IRA) . اين دو برنامه هرچند هر دو در يك سال و با محوريت انرژي پاك معرفي شدند؛ اما فلسفه، سازوكار و پيامدهايشان كاملا متفاوت است.
اروپا: امنيت انرژي در سايه تهديد روسيه
تهاجم روسيه به اوكراين در فوريه ۲۰۲۲ اروپا را در موقعيتي شكننده قرار داد. قارهاي كه ۴۵درصد گاز و بيش از نيمي از زغالسنگ خود را از روسيه وارد ميكرد، ناگهان متوجه شد انرژي به ابزاري سياسي در دست كرملين بدل شده است. تحريمها و كاهش عرضه گاز، زمستان ۲۰۲۲ را به كابوس تورم و بحران اجتماعي تبديل كرده بود. پاسخ بروكسل، برنامهاي بود موسوم به REPowerEU كه در ماه مــه همان سال معرفي شــد. اين برنامه، هم مكمل «توافــق سبز اروپا» (European Green Deal) و بسته «55 Fit for» است و هم گامي فراتر از آن؛ اقدامي فوري براي رهايي از وابستگي به روسيه. هزينه اجراي اين برنامه بين ۲۰۲۲ تا ۲۰۲۷ حدود ۲۱۰ ميليارد يورو برآورد شده است. تأمين مالي آن از «صندوق بازيابي و تابآوري اروپا»، درآمدهاي سيستم تجارت انتشار (ETS) و وامهاي بانك سرمايهگذاري اروپا انجام ميشود. سه ركن اصلي اين برنامه عبارتند از: (1) تنوعبخشي به منابع تأمين: واردات LNG از امريكا، قطر و نروژ؛ خط لوله از آذربايجان؛ سرمايهگذاري در شبكههاي هيدروژن. (2) صرفهجويي در مصرف انرژي: هدف كاهش ۱۳درصدي مصرف نهايي تا ۲۰۳۰ (بالاتر از ۹ درصد در بسته 55 Fit for)؛ اقداماتي فوري مثل كاهش دماي گرمايش ساختمانها و نوسازي صنايع پرمصرف. (3) تسريع در تجديدپذيرها: رساندن سهم انرژيهاي پاك به ۴۵ درصد تا ۲۰۳۰؛ نصب ۶۰۰ گيگاوات ظرفيت خورشيدي و ۵۱۰ گيگاوات بادي؛ اصلاح روند صدور مجوز كه قبلا سالها طول ميكشيد. دستاوردهاي اين برنامه تا ۲۰۲۵ بدين شرح ليست شده است كه: (1) واردات گاز از روسيه از ۴۵ درصد در ۲۰۲۱ به حدود ۳درصد در ۲۰۲۵ كاهشيافته است. (2) واردات زغالسنگ از روسيه تقريبا صفر شده است. (3) انرژي بادي در سال ۲۰۲۴ حدود ۱۹درصد از برق اتحاديه اروپا را تأمين كرده است. بااينحال، اروپا با مشكلاتي چون گلوگاههاي شبكه برق، بوروكراسي در مجوزدهي و كمبود مواد خام حياتي براي باتريها و پنلهاي خورشيدي مواجه است.
امريكا: سياست صنعتي در لباس اقليمي
در سوي ديــگر، ايــالاتمــتحده در سال ۲۰۲۲ «قــانون كاهــش تورم» يا ( IRA (Inflation Reduction Act را تصويب كرد. برخلاف اروپا، امريكا در معرض بحران فوري انرژي قرار نداشت؛ بلكه نگاهش به رقابت بلندمدت با چين بود. پكن در سالهاي اخير به بازيگر اصلي در توليد پنل خورشيدي، باتري و فناوريهاي سبز بدل شده و واشنگتن بيم داشت آينده صنعتي خود را از دست بدهد. در ظاهر IRA يك قانون اقليمي است؛ اما در عمل يك برنامه سياست صنعتي به ارزش ۳۶۹ ميليارد دلار محسوب ميشود كه بزرگترين بسته اقليمي تاريخ امريكا به شمار ميرود. سازوكار اصلي آن شامل اعتبارهاي مالياتي، يارانهها و وامهاي كمبهره است كه به شركتها و مصرفكنندگان براي ورود به انرژيهاي پاك داده ميشود. از يارانه خريد خودروهاي برقي گرفته تا مشوق براي كارخانههاي توليد باتري، همهچيز طوري طراحيشده كه سرمايهگذاري خصوصي را تحريك كند و صنايع داخلي تقويت شوند.از اجراي اين قانون، نتايج اوليهاي حاصلشده است: (1) بيش از ۲۰۰ ميليارد دلار سرمايهگذاري خصوصي در صنايع خورشيدي، خودرويبرقي و باتري اعلامشده است. (2) ايجاد هابهاي هيدروژن و رشد فروش خودروهاي برقي سرعت گرفته است. (3) بااينحال، اجراي آن ميان ايالتها نامتوازن است و سرمايهگذاري در سوختهاي فسيلي همچنان ادامه دارد.
دو جغرافيا: دو منطق
اين دو برنامه بيش از هر چيز بازتاب جغرافياي سياسي متفاوت اروپا و امريكا هستند. براي اروپا، تهديد روسيه و وابستگي به گاز مسكو، REPowerEU را به يك پروژه امنيت انرژي تبديل كرد. انرژي پاك براي بروكسل ابزاري است تا از سايه كرملين رها شود. براي امريكا، تهديد اصلي چين است. IRA بيش از آنكه به امنيت انرژي معطوف باشد، به امنيت اقتصادي و رقابت صنعتي مربوط ميشود. اصل «ساخت امريكا» عملا بهنوعي جنگ يارانهاي با چين؛ و حتي اروپا، بدل شده است. با وجود تفاوت فلسفهها، چالشهاي مشابهي پيش روي هر دو طرف است. در اروپا شبكههاي برق هنوز ظرفيت جذب سريع تجديدپذيرها را ندارند و زنجيره تأمين مواد حياتي مثل ليتيوم و كبالت در دست چند كشور معدود است. در امريكا سياستهاي اقليمي با مقاومت سياسي روبهروست و برخي ايالتها همچنان وابسته به صنايع فسيلياند. با اينحال، هر دو برنامــه يك پيام مشترك دارند: گذار سبز (Green Transition) ديگر انتخابي لوكس نيست؛ بلكه ضرورتي ژئوپليتيكي است.
روشنساز كلام: دو نسخه گذار سبز در دو سوي آتلانتيك
اروپا و امريكا هر دو در ظاهر از زبان محيطزيست سخن ميگويند: كاهش وابستگي به سوختهاي فسيلي، توسعه انرژيهاي تجديدپذير و رسيدن به اهداف كربنزدايي؛ اما پشت اين زبان مشترك، دو منطق متفاوت و درعينحال مكمل سياست قدرت نهفته است. در اروپا، طرح REPowerEU پاسخي فوري به جنگ اوكراين بود؛ طرحي كه هدف نخست آن «رهايي از گروگانگيري انرژي روسيه» است. اروپا در اين چارچوب، نهتنها به تنوعبخشي واردات LNG و توسعه خطوط لوله جديد از آذربايجان و نروژ رو آورده؛ بلكه پروژه انرژي پاك را با شتابي بيسابقه پيش ميبرد؛ بنابراين، گذار سبز اروپايي صرفا دغدغهاي اقليمي نيست، بلكه شرط بقا و امنيت ملي اتحاديه اروپاست. در آنسوي آتلانتيك، ايالاتمتحده با تصويب قانون كاهش تورم (IRA)، انگيزهاي عظيم براي جذب سرمايه در صنايع پاك و انرژيهاي تجديدپذير ايجاد كرده است. منطق اصلي واشنگتن؛ اما چيزي فراتر از اقليم است: كاستن از شكاف فناورانه با چين و حتي پيشيگرفتن از آن در بازار جهاني انرژي پاك و مواد معدني حياتي. براي امريكا، «انرژي سبز» به ابزاري جهت بازتعريف هژموني اقتصادي بدل شده است. بهبيانديگر، اروپا با REPowerEU در حال مبارزهاي تدافعي است؛ براي قطع وابستگي به روسيه و حفظ انسجام قاره. امريكا با IRA درگير نبردي تهاجمي است؛ براي شكستن سلطه چين بر زنجيره تأمين و تسلط بر آينده صنعت سبز. دو مسير متفاوت؛ اما هر دو نشان ميدهند كه گذار سبز امروز ديگر صرفا پروژهاي اقتصادي يا زيستمحيطي نيست؛ بلكه در ذات خود به سلاح ژئوپليتيك و ابزار رقابت جهاني تبديلشده است. اگر بخواهيم يك جمله كليدي بگوييم: اروپا با REPowerEU بهدنبال نجات از روسيه است؛ امريكا با IRA بهدنبال غلبه بر چين است. دو نسخه گذار سبز در دو سوي آتلانتيك، هر يك در دل خود حامل نوعي «سياست قدرت» هستند. ديگر نميتوان گذار سبز را صرفا پروژهاي محيطزيستي يا اقتصادي دانست؛ امروز اين مسير، به ابزار بقا و رقابت جهاني بدل شده است.