پزشكيان بوروكراسي وقتگير را به معاون اولش واگذار كند و خودش به حوزه عمومي بيايد با مردم، نخبگان و جامعه همراه شود
مهدي بيكاوغلي
آيا دولت در تحقق ايده وفاق در عرصههاي مختلف توفيق داشته است؟ اين پرسش با توجه به تحولات سياسي دروني و بيروني اين روزهاي كشور حايز اهميت بسياري است. برخي فعالان سياسي بلافاصله در پاسخ به اين پرسش، اعلام ميكنند ايده وفاق فاقد اثرات مدنظر بوده است! اما طرفداران وفاق با تكيه بر گفتمان ارايه شده و با ارايه يك دستهبندي متفاوت اعلام ميكنند، پزشكيان در اغلب بخشهاي مرتبط با وفاق توفيق داشته است. اين دست از تحليلگران اعلام ميكنند، پزشكيان ايده وفاق را براي پر كردن شكافهايي چون شكاف نسلي، شكاف جنسيتي، شكاف قوميتي، شكاف مذهبي و نهايتا شكاف سياسي طراحي و اجرايي كرده است. اگر از اين زاويه ديد به موضوع نگاه شود، روشن ميشود كه دولت توانسته قدمهاي قابلتوجهي براي حل معضلات قومي، مذهبي، جنسيتي و نسلي بردارد. حضور قابل توجه زنان در كابينه همچنين تعليق قانون حجاب، حضور اقليتهاي قومي و مذهبي در كابينه و زمينهسازي براي ايجاد رضايتمندي در مناطق مرزي و تلاش براي ايجاد ارتباط با نسل زد بخشي از تلاشهاي دولت براي پر كردن اين شكافها بوده است. منتقدان اما با تكيه بر عزل و نصبها، كليت ايده وفاق را كنار گذاشته و معتقدند دولت بايد در روند عزل و نصبها تجديدنظر جدي كند. «اعتماد» براي ارزيابي اين موضوع پروندهاي را باز كرده و از همه كنشگران سياسي و تحليلگران دعوت ميكند تا به اين بحث بپيوندند. در اين نوبت تقي آزاد ارمكي، جامعهشناس مخاطب پرسشهاي «اعتماد» درخصوص صفكشيهاي سياسي در داخل و خارج و مساله وفاق قرار گرفته. آزاد ارمكي با سير و غور در صفكشيهاي سياسي دروني و بيروني كشور از ضرورت ارايه يك ورژن جديد از جمهوري اسلامي مطابق با شرايط داخلي، منطقهاي و جهاني سخن ميگويد. او همچنين ايده وفاق را در امتداد ضرورت ايجاد يك راه سوم ارزيابي كرده و معتقد است، وفاق بدون مشاركت نخبگان و دانشگاهيان و مشاركت مردم راه به جايي نخواهد برد.
فضاي سياسي داخل و خارج از كشور، شرايط حساسي را پشت سر ميگذارد و تهديدات خارجي بيشتر از هر زماني است. ضمن اينكه برخي طيفهاي سياسي خارج از كشور اصل تماميت ارضي را هدف قرار دادهاند. اين فضا را چطور ميتوان تحليل كرد؟
افراد و گروههايي كه در خارج از كشور فعال هستند، به صورت توأمان دو سازه را مورد نقد، سوال و هدف قرار ميدهند. يك گروه از اين افراد و جريانات، سازه جمهوري اسلامي (و نه ايران) را مورد نقد و اعتراض قرار ميدهند اما گروهي هم در خارج از كشور هستند كه اصل ايران و تماميت ارضي كشور را هدف قرار ميدهند. اين دو طيف تفاوتهايي با هم دارند؛ دسته دوم به نظرم بيش از اينكه مسالهشان ربطي به بحث توسعه ايران داشته باشد، نمايندگان كشورهاي خارجي هستند. من ايران اينترنشنال را يك رسانه كاملا صهيونيستي ميدانم. مساله اين جريان و همفكران آن تعارض با جمهوري اسلامي و همچنين ايران است. دسته اول اما، بخشي از نيروهاي داخلي هستند كه راهي خارج از كشور شدهاند. اينها با جمهوري اسلامي تعارض دارند و تلاش ميكنند مفهومي متفاوتي از جمهوريت ارائه كنند. به همين دليل است كه اين طيف در زمان حمله صهيونيستها به ايران، آن را محكوم ميكنند. ضمن اينكه نقدها، تعارضات و تقابلشان با جمهوري اسلامي بر جاي خود باقي است. اين دو جريان هر كدام به لايههايي از جهان ايراني تعلق دارند و اختلالي از فهم ايراني را توليد ميكنند. گروهي طرفدار ايران باستان، جماعت ديگر طرفدار سلطنت، گروهي طرفدار جمهوري (اسلامي و سكولار) و... هستند. بخشي هم از سوسياليسم و... دفاع ميكنند. اينها هركدام تصويري از ايران دارند و بر سر آن ستيز ميكنند.
جمهوري اسلامي براي مواجهه با اين جريانات چه راهبرد و رويكردي را بايد در پيش بگيرد؟
براي مواجهه با اين دو گروه و دو سياست تزاحمي، جمهوري اسلامي بايد يك نماي فراخود را مطرح كند. جمهوري اسلامي بايد وارد دوره سوم اصلاحي خود شود. دوره اول دوره امام (ره) است و دوره دوم، دوره است كه از سالهاي پس از جنگ تا زمان حاضر شكل گرفته است. در هر كدام از اين دورهها، ملزوماتي وجود دارد كه در دوره بعد ممكن است معناي خود را از دست داده باشد. مثلا در دوره نخست، جنگ يك گزاره قابل توجه و يك بايد جدي بود. در دوره دوم اما مساله جنگ، كمرنگ شد. در دوره دوم بحث تقابل با امريكا و اسراييل شكل جديتري به خود گرفت. جمهوري اسلامي بايد خود را بهروزآوري كرده و ورود به دوران جديد را اعلام كند. (من در اين زمينه حرفهاي مفصلي دارم) خود جمهوري اسلامي، نيروهايش و... بايد ورژني از خود ارائه بدهند كه منطبق با آخرين تحولات جهاني و داخلي باشد. مثلا جمهوري اسلامي سوم به سمت مداراي بيشتر، قانونگرايي افزونتر و تساهل و تسامح بيشتر حركت كند. بحث ديگري هم به ايران و سرزمين ايران باز ميگردد كه بايد نمايندگان و نخبگان فرهنگي جامعه تصوير روشن و سادهاي از ايران فردا با ارجاع به ايران امروز ارائه كنند. مثلا اصحاب موسيقي در ايران بايد موسيقيهايي توليد كنند كه در آن عشق به وطن و زندگي در وطن فرياد زده شود. در سينما در كنار ساير آثار بايد فيلمهايي برگرفته از تاريخ پرافتخار ايران نيز توليد شوند. ايران امروز بيشتر از هر زمان ديگري به اتحاد و انسجام نياز دارد. سياستسازان و سياستمداران نيز بايد فرضي از حضور نيروهاي مهم سياسي و اجتماعي در دوران گذار ايجاد كنند. در اين راستا براي انتخابات پيش رو بايد زمينهاي فراهم شود كه طيفهاي مختلف بتوانند نامزدهاي اختصاصي خود را ارائه كرده و در بستر راي مردم قرار بدهند. طبيعي است كه براي يك چنين فضايي، موضوع استصواب بلاموضوع ميشود. همه بايد كمك كنند ايران فردا، ايراني بدون تنش، ايراني همراه با معنويت، ايران اسلامي و ايران آزاد نمايان شود. اين خردهروايتها هر كدام باعث ميشود انسجام بيشتري به نفع تماميت ارضي و توسعه كشور شكل بگيرد.
در ميان گروههاي خارج از كشور، طيفهاي گذارطلب، سلطنتطلب و مشروطهخواه فعاليت بيشتري دارند. اساسا آيا امكان بازگشت به گذشته وجود دارد؟
در جاي ديگري هم گفتهام كه كمتر از 20 درصد جامعه ايراني، سلطنتطلب هستند. اغلب اين افراد هم به نسل اول ايرانيان تعلق دارند كه زمان پهلوي را زيست كردهاند. آنها ممكن است حس نوستالژيك به آن دوران داشته باشند. اينها در خوشبينانهترين حالت ميتوانند 20 درصد جامعه ايراني را مجاب كنند. اما 80 درصد جامعه ايراني يك چنين نگاهي ندارند. آنها اگرچه نسبت به شرايط فعلي نقدهاي جدي دارند اما هرگز به فكر بازگشت به عقب نيستند و فردا را ميطلبند. در فرداي ايران سطلنتطلبها و منافقان جايي نخواهند داشت. كساني در فرداي ايران نقش دارند كه در شكلدهي به انسجام و اتحاد ايران امروز نقش داشته باشند. جمهوري اسلامي تلاش ميكند ورژن تازهاي از خود را ارائه كند. بخشي از اين تغييرات را به عينه ميتوان مشاهده كرد. چه كسي فكر ميكرد، نيروهاي اصلاحطلب و اصولگرا در ايران در برابر قانون حجاب و عفاف كه دستپخت يك اقليت خاص بود، به اين درك برسند كه اين قانون قابليت اجرايي شدن ندارد؟ اين 80 درصد ايراني، جمعيتي است كه اكثرا در داخل ايران حضور دارند. دغدغه اين 80 درصد ميهن است، معنويت است، توسعه دموكراسي و شايستهسالاري و بهبود مناسبات ارتباطي با جهان پيراموني و... است.
دولت چهاردهم ايده وفاق را با اين هدف كه بتواند همه ظرفيتهاي كشور را در مسير توسعه كشور و بهبود وضعيت مردم به كار بگيرد، مطرح ساخت. مثلا از نخبگان دانشگاهي استمداد طلبيد، قانون حجاب و عفاف را تعليق كرد و حتي از نخبگان خارج از كشور خواست تا راهبردهاي خود را براي توسعه كشور ارائه كنند. از سوي ديگر تلاش كرد حتي از طيف راديكال جناح راست هم افرادي را به كار بگيرد و يك منشور متحد از همه ظرفيتهاي سياسي و اجتماعي و مدني به كار بگيرد. اين ايده اما با نقدهاي بسياري هم روبهرو است. برخي ميگويند بايد اصلاحطلبان سيطره كاملي بر دولت داشته باشند و گروه مقابل هم ادعا ميكنند بايد سهم افزونتري از مديريت داشته باشند. شما در اين زمينه چطور فكر ميكنيد؟
همه بايد بپذيريم كه جريان دوگانه اصلاحطلبان - اصولگرا هم از نظر بينشي و هم از منظر مديريتي پايان گرفته است. ما نيازمند يك جريان سوم هستيم كه ميتواند اعتدالي باشد يا وفاقي. يعني هم آقاي روحاني ميتوانست اين جريان سوم را راه بيندازد و هم آقاي پزشكيان. براي ايجاد اين جريان سوم، ابتدا بايد دو طيف قبول كنند كه دوره متفاوتي از راه رسيده است. جريان سوم ميگويد بياييد با هم كار كنيد و توسعه را پيش ببريد. آقاي پزشكيان وفاق را به عنوان جريان سوم صورتبندي كرده اما تعارضات از بين نرفته است. همچنان خشونت ديده ميشود، بروكراسي نامتوازن مردم را آزار ميدهد. همچنان برخوردهاي جناحي و سياسي وجود دارد. مردم امروز ميبينند كه برای برق و آب و گاز در كشور مشكل دارند. البته آقاي پزشكيان بايد اصلاحاتي هم در كابينهاش داشته باشد. برخي مديران دولت واقعا در حد گفتمان آقاي پزشكيان نيستند. چه ايرادي دارد كه اصلاحات لازم صورت بگيرد و تغييراتي اعمال شود؟ از سوي ديگر بايد از همه ظرفيتهاي كشور براي بهبود اوضاع استفاده شود. گاهي اوقات خود من از دست مديران دولتي عصباني ميشوم. دولت پزشكيان بايد نماد وفاق باشد. وفاق به معناي باري به هر جهت بودن نيست. به معناي استفاده از عاليترين مديران و چهرهها و ظرفيتهاست. ما وفاق را در حوزههايي چون وفاق جنسيتي، نسلي، قوميتي، مذهبي و سياسي نياز داريم. اما برخي آن را در حد مديريت و عزل و نصبها ميبينند. مديران دولت بايد در تراز گفتمان پزشكيان باشند. همه دولتها در ايران در سال دوم با افت مواجه ميشوند پزشكيان بايد مراقب باشد دچار معضل سال دوم دولتها نشود.
توصيه شما به عنوان يك چهره دانشگاهي به دولت پزشكيان و شخص ايشان چيست؟
پزشكيان با معضل تحريمها روبهرو است و منابع مالي اندكي دارد. معتقدم پزشكيان بايد صداي متفاوتي در جهان ايجاد كند. سیدمحمد خاتمي توانست ايده گفتوگوي تمدنها را در جهان طنينانداز كند. پزشكيان هم بايد بتواند ظرفيتهاي كابينهاش را در بخشهايي چون وزارت علوم، ميراث فرهنگي، ارشاد و خارجه به كار بگيرد و يك اجماع نخبگاني ايجاد كند. دولتيها بايد مراقب باشند به روزمرّگي دچار نشوند. پزشكيان بايد بروكراسي وقتگير را به عارف معاون اولش واگذار كند و خودش به حوزه عمومي بيايد با مردم، نخبگان و جامعه همراه شود. نه اينكه فقط سخنراني كند، بلكه همراه مردم از طيفها و اقشار مختلف باشد. به صداي آنها گوش بدهد و درددلهایشان را بشنود. در اين صورت است كه نواي متفاوتي ايجاد ميشود و از اين نوا میتوان براي بهبود مناسبات ارتباطي داخل و خارج كشور بهره برد. در غير اين صورت برخي نيروهاي بيروني با تكيه بر دشمن خارجي با حداقل ظرفيتها، صداي بلندتري ايجاد كرده و گفتمان دولت را كماثر ميكنند. سرنوشت جمهوري اسلامي به طرز عجيبي به موفقيت دولت پزشكيان گره خورده است. يكي از آخرين فرصتهايي كه ميتواند جمهوري اسلامي را به ورژن كاملتري بدل كند. بايد براي رسيدن به اين ورژن بهتر تلاش كرد. چرا كه سرنوشت همه ما ايرانيان به سرنوشت اين نظام سياسي گره خورده است.