مريم مهدوي اصل ٭
اشاره - ۱۲۲ سال پيش، براي نخستينبار در جهان، «قرارنامه پاريس ۱۹۰۳م.» تبديل به پيشدرآمدي حقوقي - بهداشتي براي قرنطينه و جلوگيري از بيماريهاي بهشدت كشنده و مسري طاعون و وبا شد كه سوغات تهاجم و تجاوز چندجانبهگرايي كشورهاي اروپاي غربي نوظهور با روش استعماري در قارههاي آسيا و آفريقا و... است. البته اين قرارنامه اروپايي، نمونهاي از برگزاري چندين كنگره، كنفرانس و كنوانسيونهاي بيندولي با موضوعات متنوع ديگر است كه ۱۸سال بعد تبديل به يكي از اركان اصلي تاسيس «جامعه ملل۱۹۲۰م.» با نام «موسسه فني حفظالصحه» شد كه امروز از آن با نام «سازمان بهداشت جهاني» در سازمان ملل متحد ياد ميشود، ولي به معناي نخستين تجربه بشر براي اجراي قرنطينه نيست. اكنون، باتوجه به آگاهي مادام كارلاسرنا دركتاب «آدمها و آيينها در ايران» كه در زمان ناصرالدين شاه بيش از چهارهزار نفر قرباني طاعون در گيلان شدند اما حتي يك ارمني يا اروپايي در اين بيماري صدمه نديد و پيشتر از آن ويليام ريچارد هولمز در «سفرنامه ساحل خزر» نوشته كه در دوره فتحعليشاه كمتر از ۱۰۰نفر از جمعيت بين ۶۰ تا ۸۰ هزار نفري گيلان از طاعون جان سالم به در بردند، چون يكسال در كوهستان پناه گرفتند، چرا تا به امروز، هيچ پژوهش آماري، حقوقبشري و حقوقبينالمللي، از چگونگي روش و تعداد جانباختگان كشتار دستهجمعي يا نسلكشي طاعون اروپايي بر مبناي «قرارنامه پاريس۱۹۰۳م.»، ازسوي مقامات، پژوهشگران و روزنامهنگاران غربي، ايراني، مصري و هندي انجام نشده است؟! آيا تكرار دورباطل تاريخ تحريف شده، همچنان بايد براي فرزندان ايران ادامه پيدا كند وقتي طبق سلسله گزارشهاي اخير روشن شده كه واژههاي تهي از معناي «جهانسومي» و «توسعهنيافتگي» كه اصلا ريشه در تاريخ ندارد، بهشدت به هويت مردم ايران باستان آسيب زده است. حقيقت اين است كه متاسفانه جاده ابريشم خاكي و جاده ابريشم آبي را روسيهتزاري و انگليس در رقابتهاي استعماري خود در ايران به عنوان مركز تجارت جهاني با ارزش پول جهاني، از بين بردند تا خود به مقام جهان اولي دست پيدا كنند! پس جهان غرب با پايهگذاري نظام سياست بينالملل، طبق خواستههاي نامشروع خود كه از هيچ «فرهنگ حكمراني» در جهان برخوردار نبوده و نيست، صرفا در انديشه كسب منافع ملي و امنيت ملي خود بوده و هست. درنتيجه، اكنون به جرات ميتوان گفت كه طبق اسناد تاريخي ايران، تعريف «جهاناول»، «كشورهاي توسعهيافته» و حتي ترجمه نظريههاي انديشمندان غربي كه تبديل شده به روش تحقيق غيرقابل فهم و اجرا در دانشگاهها و دستگاههاي دولتي ايران، فقط ريشه در روش استعماري اروپايغربي نوظهور دارد و بس. پس لطفا درهاي اسناد حكومتي كشور را به روي پژوهشگران و روزنامهنگاران ميهندوست بازكنيد تا با نگارش تاريخ حكومتهاي قاجاريه و پهلوي، از داخل ايران مبادرت به تاثيرگذاري بر تحريفهاي تاريخي ديپلماسي رسانهاي و ديپلماسي عمومي جهان غرب كنند كه سالهاست افكارعمومي مردم ايران را هدف سياستهاي پنهان خود قراردادهاند.
آمارها از مرگ ابريشمبافان ميگويد
رضا رييس طوسي در كتاب «زوال نظام اجتماعي و فروپاشي دولت قاجار - براساس اسناد آرشيو وزارت خارجه بريتانيا»، چاپ ۱۴۰۱نوشته است: «... در دوران فتحعليشاه (۱214- ۱176ش.) [۱۲50-۱۲12ق.] در اصفهان يكهزار و ۲۵۰ كارگاه ابريشمبافي وجود داشت. در دوران محمدشاه (۱۲27-۱۲14ش.) [۱۲64- ۱۲50ق.] اين تعداد به ۴۸۶ كارگاه و در آغاز سلطنت ناصرالدينشاه اين رقم به ۲۴۰ كارگاه تقليل يافت. در سال ۱۲۵۶ش. [۱۲۹۵ق.] تنها ۱۲ كارخانه ابريشمبافي در اصفهان مشغول كار بود... به گفته ملكالمورخين سپهر، در زمان فتحعليشاه ۱۴هزار كارگاه ابريشمبافي در كاشان بوده است... ملكالمورخين سپهر كه در سال ۱۲۷۸ش. [۱۳۱۷ق. حكومت مظفرالدينشاه] به كاشان رفته است، مينويسد كاشان در مقايسه با شهرهاي ديگر بسيار فرسوده است و بدترين وضعيت را دارد. وي اضافه ميكند كه كاشان غمانگيزترين جايي است كه تاكنون ديده است... .»
نخستين قرنطينه مرزي روسيه
آزاده حيدري، دركتاب «نمايهنامه تحليلي موضوعي سفرنامههاي ترجمه شده سياحان انگليسي درباره ايران»، درخصوص بيوگرافي چارلز ادوارد ييت نوشته است: «وي در سال ۱۸۹7 - ۱۸۹3م. (۱۳۱5 - ۱۳۱1ق.) در اواخر حكومت ناصرالدينشاه و اوايل حكومت مظفرالدينشاه قاجار كفيل كنسولگري مشهد و سپس سركنسول مشهد بود. وي كتاب «سفرنامه خراسان و سيستان - شرح سفر كلنل ييت به ايران و افغانستان در روزگار ناصرالدينشاه»، با ترجمه قدرتالله روشني و مهرداد رهبري در سال ۱۳۶۵ را در زماني نوشته كه هرات به موجب قرارداد پاريس از ايران جدا شده و مرو، بخارا، تاشكند و خوارزم، يعني از سرچشمه سيحون و جيحون تا كناره خزر از دست رفته است.»
برهمين اساس، ييت دركتاب خود نوشته است: «تربت حيدريه و طبس - اين ناحيه روزگاري به خاطر توليد ابريشم از موقعيت و شهرت خاصي برخوردار بوده است. ليكن به علت بروز بيماري و از بين رفتن كرمهاي ابريشم ميتوان گفت كه درحالحاضر اين صنعت ديگر رونقي نداشته و فراموش شده است... مشهد - در اولين روزهاي ماه مارس۱۸۹۷م. [۱۳۱۵ق. حكومت مظفرالدينشاه]... روسيه به بهانه حفاظت از مرز خود با ايران به خاطر طاعوني كه در بمبئي بروز كرده بود، تعداد زيادي افسر، قزاق و دكتر را روانه مرزهاي خود با ايران نمود. در بلوچستان، افغانستان و ايران موردي از طاعون ديده نشده بود. با اين حال دولت روسيه ۱۵۰تن از قزاقهاي خود را به ايران فرستاده و در مرزهاي ايران و افغانستان از ذوالفقار به طرف جنوب تا هشتادان مستقر نمود و تعداد زيادي دكتر را نيز در كاريز و تربتحيدريه جاي داد. دراينحال تمامي رفتوآمدهاي بين ايران و افغانستان يا بلوچستان را ممنوع اعلام كرد. نه تنها هيچيك از اهالي افغانستان اجازه نداشتند به ايران وارد شوند، بلكه هركس هم كه در ايران بود اجازه نداشت به سرزمين خود بازگردد. تمامي راهها بسته شده و تجارت بين دوكشور به حالت تعطيل درآمد... قزاقهاي ايراني چه از لحاظ فرمانده و چه از لحاظ عملكرد درجهت سياست روسها و پيادهكردن اهداف آنها پيش ميرفتند. در واقع بريگاد قزاق در تهران همانند سربازان هندي هستند كه هماكنون تحتنظر ما [انگليس] در حيدرآباد [هندوستان] به خدمت مشغولند.»
شكايت ايران از قرنطينهخانه روسيه
همچنين در برگي از اسناد دارالخلافه حكومت مظفرالدينشاه در اداره اسناد وزارت امورخارجه، به رفتار روسيهتزاري در مرزهاي آستارا پرداخته شده كه بدينشرح است: «با اينكه يكطرف رودخانه آستاراي ايران و يكطرف آستاراي روس است و كشتيهاييكه[كشتيهاييكه] از روسيه بآستارا [به آستارا] ميآيند عجاله اغلب متردّدين ايراني و غيرايراني را در آستاراي روس پياده ميكنند باوجود اين دوكتر[دكتر] روس محل اقامت خود و قرنتينهخانه[قرنطينهخانه] خود را در آستاراي ايران بنا گذاشته حال اينكه اين قرنتينه اگر براي منع سرايت ميكروب ناخوشيهاي مسري از ايران بروس[به روس] است اصولا بايد در سرحد روس يعني در خاك روس و مثلا اينجا ميبايست در آستاراي روس باشد و معلوم است كه دولت روسهم [روس هم] براي منع ناخوشي از روس بايران كه در سرحد ايران قرنتينه نميگذارد و هرگاه همچين چيزيهم[چيزي هم] باشد چون چنانچه عرض شد بيشتر عابرين كه بحراً[ازطريق دريا] از روسيه ميآيند در آستاراي روس پياده شده بعد بايران ميگذرند باينجهه[بهاينجهت]بازلازم است كه اين قرنتينهخانه در آستاراي روس باشد پس شكي نيست كه اين ترتيب براي اين است كه باقتضاي مصلحت خودشان در اوقات ناخوشي و غيرناخوشي فرقي گذاشته و فرضا اگر ناخوشي در بادكوبه و ساير نقاط قفقازيه باشد آنوقت عابرين و اشخاصيكه از آنجاها بحرا بآستارا ميآيند مثل حالا يكسر و مستقيم به آستارايا روس نروند كه مبادا ميكروب ناخوش را با خود بآنجا برده باشند و در آنحال باينطرف رودخانه يعني بآستاراي ايران آمده و خود را در اين قرنتينهخانه تبخير و تفسيل و تميز كرده و بعبارت واضح تخم ناخوشي را از خود در آستاراي ايران دفع نموده و خطر آن را در اين طرف گذاشته پس از پاكي و حصول اطمينان به آستاراي روس بروند مطب دايمي اين دوكتر هم دراينطرف محض اشتباه و بهانه است زيرا چنانچه حالا از آستاراي روس براي معالجه باينطرف ميآيند هرگاه اين مطب در آستاراي روس بود باز امكان داشت كه ازاينطرف بآنجا بروند و نيز[ناخوانا] براي ابنيه اين دوكتر و قرنتينهخانه او حد و اندازهيي لازم است يا آنچه بخواهد و به نمايد مختار خواهد بود متصل خارجهها خاصه در اينطور جاها منغيرحق بتداوير خودشان وسعت داده و اداره مشروعه داخله را [تعيين يا تضمين] ميكنند ديگر تا اولياي دولت عليه چه امر و مقررفرمايند پوشيده نيست ازآنجاييكه قرنتينهخانه و گمركخانه [گمركخانه] و قراولخانه[قراولخانه] و امثال آن تقريبا تعريف و تعيين سرحد مينمايد و قرنتينهخانه هر دولت بايد درمنتهاي نقطه سرحدي خود باشد اين قبيل تغافلات و بناي قرنتينهخانه ازطرف روس درخاك ايران[ناخوانا] هست كه خداي نكرده وقتي دولت روس خط سرحدي خود را پيش بياورد ۱۰ربيعالاول۱۳۱۷ - و اينكه اين دوكتر بعضي از عابرين را معاينه و در صحت آنها تصديق و تذكره ميدهد اين وظيفه را نيز در آستاراي روس به سهولت ميتواند اجرانمايد و چون مابين اين دو آستارا جز يكرودخانه[يكرودخانه]كوچكفاصله نيست و بهرجهه [به هر جهت]مثل حكم واحد است و مسافر و مال ايران و روس از هر دو خارج و داخل ميشود بهيچوجه دليلي ندارد كه حكيم روس آستاراي روس را گذاشته در ايران اقامت و دراينجا بناي قرنتينه و اجراي وظيفه كند مگر حكمت و علت ديگري ازقبيل فرق زمان ناخوشي يا خيال بهانه تخطي حدودي درميان باشد»
تجربه مصر و هند از قرنطينه انگليسي
اما يكسال پساز گزارش ييت، سركنسول انگليس درمشهد، در اسناد دارالخلافه حكومت مظفرالدينشاه در اداره اسناد وزارت امورخارجه مشاهده ميشود كه طاعون نه تنها در شهرهاي هندوستان فراگير بوده، بلكه در كشورهاي مصر و ايران هم شيوع پيدا كرد. چنانكه در برگي ديگر از اين اسناد حكومتي نوشته شده است: «نمره دهم ۱۲شهر رجب ۱۳۱۶ از بمبئي [هندوستان تحت حكومت انگلستان]- مرض طاعون امسال نسبت بسنوات سابقه در اين فصل در شهر بمبئي كمتر است و عجالتا روزي پانزده و بيست بالاتر نرفته ولي درساير نقاط جنوبي هندوستان بسيار شدت دارد با وجود آنهمه ساعي مجدانه دولت انگليس در عمل قرنتينه كه بهكار ميبرد ابدا اثر بهبودي بر آن ظاهر نيست گاهي كم ميشود گاهي بصرافت طبيعت خود زياد تا بحال تصور اين بود كه در موسوم سرما زياد ميشود و امسال برخلاف آن ظاهر شده است... »
همچنين در مجموعه اسناد ميرزا محمد مشكي اصفهاني؛ نامه از حاجي محمدجواد صاحب در مصر به حاجي ميرزا محمد صاحب تاجر مشكي اصفهاني در دارالسلطنه اصفهان، بهتاريخ ۲۵صفر ۱۳۱۷ق، شماره راهنما ۱۱۴۰۶، برگ ۶9 كه در مجموعه اسناد كتابخانه مركزي و مركز اسناد دانشگاه تهران موجود است، نوشته شده است: «... ولي اين روزها ميگويند اين ناخوشي كه در اسكندريه است طاعون است ناخوشي ديگري است ولي هرچه بود به شهرت طاعون دادند و [ناخوانا] اخبار ناخوشي در بوشهر بموجب... و فرش را قرنطينه كنند و اگر قرنطينه كردند ترس آن است كه خراب شود... »؛ نگراني تجار از رطوبت بوده كه باعث خراب شدن فرش در قرنطينه طاعون ميشده است.
نخستين كنگره بيماريهاي مسري در بلژيك
درحالي كه ما اكنون ميدانيم بيماري بهشدت مسري با كشتار دستهجمعي انسانها فقط مختص مردم ايران نبوده و ساير كشورهاي باستاني مانند مصر و هندوستان را كه مورد تهاجم و تجاوز استعمار انگليس قرارگرفته بودند، دربرگرفته، در برگي ديگر از اسناد دارالخلافه حكومت مظفرالدينشاه در اداره اسناد وزارت امورخارجه نوشته شده است: «سفارت اعليحضرت شاهنشاه ايران در بروكسل ۱۵جماديالاولي ۱۳۱۷- درباب كونگره [كنگره] طبي بهطوريكه تلگرافا و كتبا مقرر شده بود ميرزا محمودخان مفخمالسلطان و دوكتور[دكتر] ميرزا ابراهيمخان را بدولت بلجيك[بلژيك] رسما معرفي نموده بتاريخ۲۸ ربيعالثاني كونگره [ كنگره]مزبوره در تحت رياست مسيو لُژوُن وزيرعدليه سابق بلجيك تشكيل شد از جميع دول اروپا و آسيا و آمريك [امريكا] متجاوز از دويست نفر حكما و علما و فضلاي معروف مامور مجلس مزبور شده بودند علت تشكيل اين كونگره و دعوت دول براي سد و جلوگيري بعض امراض مزمنه كه باعث تضيع نسل انساني ميگردد بود و در اينبابها [اينبابها] قرارهاي مفيده داده شد كه صورت آن را مامورين دولتعليه [دولتعليه] درضمن كتابچه مخصوص نوشتهاند و اينك لفا انفاد ميشود بديهي است ازجانب اوليايدولتعليه [اولياي دولتعليه] بمجلس حفظالصحه دارالخلافه در اجراي شرايط مندرجه كتابچه مزبوره كه بامضاي مامورين دول رسيده است قرارداد [ناخوانا] داده خواهد شد... باني و باعث انعقاد اين كونگره هم مسيو دوُبوُا آوِنيت ميباشد مشاراليه كه يكي از اطبا اول اين مملكت است... »
مايه ضدطاعون فرانسوي در راه ايران
همچنين دكتر شيندر فرانسوي، رييس اداره حفظالصحه، حكومت مظفرالدينشاه، در برگي ديگر از اسناد دارالخلافه در اداره اسناد وزارت امورخارجه، درباره شيوع چهارمين دوره بيماري طاعون در ايران نوشته است: «۱۶ذيقعده ۱۳۲۳- ... بنا بر راپورتي كه تازه از وزارت گمرك جهه چاكر رسيده مساله ناخوشي سيستان محقق است و طبيب قونسولگري روس موسوم به دكتر نراپلاتنسكي نوشته است كه اين ناخوشي طاعون است لاغير بنابراين بايد درشرايط جلوگيري كوتاهي نشود و از الان بايد احكام لازمه و اكيده درباب جداكردن و منع رابطه محلهاي مبتلا داده شود مخصوصا بايد به سرعت جلوگيري نمود و كاري كرد كه اينمرض مهلك در سيستان رحل اقامت نگستراند بجهه اينكه خاك آن ولايت مرطوب است و براي نگاهداري تخمهاي اين ناخوشي بسيار مستعد ميباشد و خداي نكرده اگر در سيستان بلدي شود چون هرساله عود خواهد كرد براي ايران و اروپا خطرناك خواهد بود بهترين تدابير اين است كه مرض را ريشهكن نمايند و چون در نيزار درياچه هست بالنسبه اينكار آسان است اين ناخوشي از هندوستان به سيستان سرايت كرده و درآنجا ۹سال است كه شيوع دارد و امسال هم تقريبا دو كرور نفوس را به هلاكت رسانده است بنابر قول انگليسها اين ناخوشي سيستان شكارچيها و گاودارها را كه در سواحل نيزار منزل كردهاند مبتلا نموده مساكن آنها از يكديگر دور و عبارتند از آلاچيقهاي ني و كمقيمت بهتر اين وسايل جهه رفع عفونت مساكن كه بلا در آنها بروز كرده سوزاندن است و دراينضمن موشهاي صحرايي هم كه باعث سرايت اينمرضاند [اين مرضاند] تلف خواهند شد بعد براي اشخاصيكه باقي ميمانند ساختن آلاچيقهاي جديد چندان با زحمت و گران نخواهد بود و اغلب خودشان هم پس از اينكه ديدند مرتع حيواناتشان خوب نيست همينكار را ميكنند درهرصورت اول كار اين است كه غدغن شود آلاچيقهاييكه مبتلا شدهاند با مساكن همسايه رفتوآمد نكنند و بنابراين بايد يكنوع قوانين در اطراف مساكن مبتلا شده برقرارشود چندروز قبل يكصدوپنجاه شيشه از مايه ضدطاعوني بسيستان [به سيستان] فرستادم و مسيو سُمو شارژ دافر روس هم بمن [به من] اظهارداشت كه بقونسول [به قنسول] روس مقيم سيستان اذن داده است كه از اين مايه ضدطاعوني بقدر ۱۰۰۰شيشه از بمبئي خريد نمايد ولي اينمقدار كافي نخواهد بود و لازم است كه باز مجددا از اين مايه تحصيل شود مختصرا از مراحم حضرت مستطاب اشرف ارفع والا چند مطلب ذيل را استدعا مينمايم كه به زودي حكم آنها را بفرمايند - اولاً قرانتين محكم و سختي در اطراف مساكن كه مرض در آنها بروز كرده برقرارشود - ثانياً آلاچيقهاي مبتلا سوخته شوند - ثالثاً اطباء فرنگي مقيم سيستان و اجزاء گمرك آنولايت جهه اينكار منتخب شوند - رابعاً تلگرافا از دارالعلم پاستُر در پاريس مقداركافي مايه ضدطاعون خواسته شود - خامساً مامورصحي در سرحد گماشته شود كه نگذارد اشخاص ناخوش و بعضي مالالتجارهها را از قبيل كهنه و پوست و حبوبات وارد خاك ايران كنند - سادساً قوافلي [قافلههايي] كه از هندوستان ميآيند هشت روز نگاهدارند و راه آنها را اگر ممكن است تغيير دهند كه از نيزار عبور ننمايند همينقدر بحضور حضرت مستطاب اشرف ارفع والا معروض ميدارد كه اين ناخوشي مسري بسيار خطرناك است و اگر جلوگيري نشود جهه تمام خاك ايران ضرركلي خواهد داشت اميدوارم اخلاص چاكرانه حقير را نسبت به خود صميمي دانند - دكتر شيندر»
اجراي «قرارنامه پاريس ۱۹۰۳م.» در ايران
متاسفانه من هرگز نتوانستم متن قرارنامه پاريس ۱۹۰۳م. (۱۳۲۲ق.) را برخلاف ماهها پيگيري، از اداره اسناد وزارت امورخارجه درسال ۱۴۰۲ش. دريافت كنم، درحالي كه چندسال براي پيداكردن آن درميان هزاران برگ اسناد پزشكي وقت گذاشته بودم تا بتوانم نخستين جلد از كتاب پژوهش روزنامهنگاريام را با محوريت اسناد تاريخي پزشكي به نگارش دربياورم. بنابراين، دربرگي ديگر از منابع اسناد ديپلماسي دارالخلافه مظفرالدينشاه با اشاره به اين قرارنامه نوشته شده است: «سوادكاغذ وزارت خارجه بدكتر شيندر رييس مجلس حفظالصحه - ۲۹ذيقعده سنه۱۳۲۳- يك بند اوراق راجعه بمذاكرات مجلس حفظالصحه كه بزبان فرانسه طبع شده و بوزارتخارجه ارسال داشته بوديد رسيد و چون چندي قبل [ناخوانا] جنرال شنلر صورت اين مجلس را خواسته بود كه براي دولت [سوئد] بفرستند نسخه از آن صورتها بمشاراليه داده شد و مابقي در وزارتخارجه موجود است تا معلوم شود مقصود شما از فرستاده اين بسته چه بوده است هرگاه مقصود اين بود كه نسخه بسفارتخانها ارسال شود بهطوريكه البته مسبوق هستيد دراينباب (در كنوانسان) حفظالصحه پاريس چيزي ذكر نشده كه ارسال آن بسفارتخانها لزومي بهمرساند فقط چيزيكه درآنجا ذكر و قيد شده است اين است كه هرگاه مرض اپيدمي از قبيل وبا و طاعون بروز نمايد بايد فورا بسفارتخانهاي مقيم طهران اعلام نمود بدولي [به دولي] كه مامور درطهران ندارند مستقيما تلگراف كرده و نيز از كليه اقداماتي هم كه براي منع سرايت آن ميشود مندرجا دول [متحابه] را بهمينترتيب بايد مطلع ساخت حال بايد دانست كه فعلا درموقع بروز طاعون در سيستان چه اقدام نمودهايد برطبق كنوانسيان [كنوانسيون] مزبور عمل شده است يا خير و اگر نشده است اقدام فوري لازم دارد كه خودتان مستقيما يا بتوسط وزارت خارجه بسفارتخانها اعلام شود و نيز در [ناخوانا] لايحه مخصوص كه فقط منحصر باشد باقدامات راجعه بمنع سرايت طاعون مطابق كنوانسيان مزبور لازم است كه [ناخوانا] رسانيد بسفارتخانها تقسيم شود به هر حال قبول زحمت نموده به كنوانسيان پاريس [كنوانسيون يا قرارنامه پاريس ۱۹۰۳م.] رجوع نموده هرگاه تكليف غير از اين است كه ذكر شد اطلاع دهند تا اقدام شود- نصراله مشيرالدوله»
ادامه دارد...
منابع: كتابخانههاي شماره يك و ايرانشناسي مجلس و همچنين مجموعه اسناد كتابخانه مركزي و مركز اسناد دانشگاه تهران
٭ روزنامهنگار و پژوهشگر