• 1404 يکشنبه 25 آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6191 -
  • 1404 يکشنبه 25 آبان

چرايي هنجارشكني ترامپ

پرهام پوررمضان

ترامپ در عرصه سياست خارجي با اتخاذ رويكردي هنجارشكن، چارچوب‌هاي ديپلماتيك سنتي را به چالش كشيد. اين رفتار را مي‌توان در چارچوب نظريه «واقع‌گرايي تهاجمي» تحليل كرد كه در آن، بازيگر بين‌المللي با محوريت منافع ملي تعريف شده به صورت حداكثري، اقدام به بازتعريف يا تخريب نهادها و توافقات چندجانبه مي‌كند. ترامپ با شعار «اول امريكا»، پايبندي به اتحادهاي ديرين (مانند ناتو) و توافق‌هاي چند جانبه (مانند پاريس يا برجام) را مشروط به بازتعريف فوري منافع مادي و كوتاه‌مدت امريكا كرد. اين رويكرد، ريشه در اين باور داشت كه نظم ليبرال بين‌الملل كه پس از جنگ جهاني دوم شكل گرفته بود، به ضرر منافع ملي امريكا عمل مي‌كند. از منظر سازه‌انگاري نيز، هنجارشكني ترامپ نه صرفا يك استراتژي حسابگرانه، بلكه بازتاب‌دهنده تغيير در «هويت جمعي» بخشي از جامعه امريكا و خود ترامپ بود. وي با به كارگيري گفتمان پوپوليستي، خود را نماينده مردمي تصوير كرد كه از نخبگان سنتي حاكم بر سياست داخلي و خارجي ناراضي بودند. بنابراين، هنجارشكني در سياست خارجي، هم ابزاري براي تحت فشار قرار دادن متحدان و رقبا براي امتيازدهي بيشتر بود و هم نمادي براي نشان دادن گسست از «سياست‌هاي كهنه» و اعتباربخشي به پايگاه سياسي خود در داخل. اين دوگانه (واقع‌گرايي تهاجمي و تغيير هويت) موجب بي‌ثباتي در نظم پيشين و ايجاد فضايي از عدم قطعيت در عرصه بين‌الملل شد. حال در ادامه با كمك گرفتن از مباحث نظري سعي در ارايه تحليلي از رفتار ترامپ در سياست خارجي خواهم داشت: 
رفتار به ظاهر متناقض ترامپ در قبال ايران را مي‌توان با تحليل استراتژي كلان‌تر و همچنين ملاحظات داخلي و بين‌المللي توضيح داد. اين رفتار نه لزوما ناشي از سردرگمي، بلكه محصول محاسبات خاص است. در سطح كلان، رويكرد ترامپ را مي‌توان «فشار حداكثري همراه با مديريت ريسك» توصيف كرد. خروج يكجانبه از برجام و اعمال تحريم‌هاي بي‌سابقه، ستون اصلي استراتژي فشار حداكثري براي وادار كردن ايران به پذيرش توافقي جديد با شروط موردنظر واشنگتن بود. با اين حال، ترامپ به ‌طور همزمان تمايلي براي درگير شدن در يك جنگ وسيع‌جديد در خاورميانه نداشت. بنابراين، تهديدهاي نظامي تهاجمي (مانند پس از سرنگوني پهپاد امريكايي يا حمله به پايگاه عين‌الاسد) به عنوان ابزاري براي افزايش فشار و نمايش قدرت به كار مي‌رفت، اما در لحظات بحراني، او از تشديد نظامي كامل خودداري مي‌كرد (مانند لغو حمله متقابل پس از سرنگوني پهپاد). اين نوسان بين «لحن جنگ‌طلبانه» و «خودداري از جنگ»، بازتابي از همين دوگانگي ذاتي در استراتژي او بود: حداكثر كردن فشار بدون پذيرش هزينه‌هاي يك درگيري بزرگ. اما در جنگ 12 روزه به عنوان يك بازيگر اصلي وارد ميدان شد كه نشان مي‌دهد رويكرد جنگ‌طلبانه‌اش در كنار رويكرد صلح‌طلبانه‌اش قرار دارد.
در سطح داخلي و بين‌المللي، اين نوسان را مي‌توان محصول ملاحظات سياسي و ارتباطي دانست. از يك‌سو، ترامپ نياز داشت تا براي پايگاه طرفداران محافظه‌كار خود، تصويري از يك رييس‌جمهور قاطع و سختگير در برابر ايران را نمايش دهد كه از هيچ اقدامي براي مهار آن كوتاه نمي‌آيد (گفتمان جنگ). ازسوي ديگر، او همزمان مي‌كوشيد تا خود را از تصوير «جنگ‌طلب» كه به سياست‌هاي سنتي نخبگان حاكم نسبت مي‌داد، متمايز كند و بر وعده «خروج از جنگ‌هاي بي‌پايان» تاكيد داشته باشد (گفتمان صلح). اين رفتار واكنشي همچنين ابزاري براي سردرگم كردن رقيب و ايجاد اهرم در مذاكره بود. نهايتا، اين رويكرد باعث ايجاد فضايي از «عدم قطعيت عمدي» مي‌شد كه به گفته حاميانش، مانع از پيش‌بيني‌پذيري واكنش امريكا توسط ايران و متحدانش مي‌گرديد.
اما در نگاهي ديگر رويكرد او به مساله بحران و روسيه را مي‌توان در قالب سه مورد زير تحليل كرد: 
۱- اولويت استراتژيك؛ تمركززدايي از ناتو و بازتعريف نقش امريكا: در كانون رويكرد ترامپ، يك اصل ثابت وجود داشت؛ به چالش كشيدن ساختار امنيت جمعي اروپا كه حول محور ناتو سازمان يافته بود. او بارها متحدان اروپايي را به عدم پرداخت سهميه مالي موردانتظار خود متهم كرد و حتي تهديد به خروج امريكا از ناتو نمود. بنابراين، مواضع او نسبت به روسيه اغلب در خدمت اين هدف بزرگ‌تر بود. گاهي با ابراز تمجيد از پوتين و دعوت از روسيه براي بازگشت به گروه G7، سعي در تضعيف اتحاد غرب و ايجاد شكاف بين متحدان داشت (گفتمان «صلح» و نزديكي). اين كار براي تحت فشار قرار دادن اروپا و نشان دادن اينكه امريكا نيازي به حمايت بي‌قيد و شرط از آنان ندارد، انجام مي‌شد.
۲- ملاحظات داخلي و پايگاه سياسي: ترامپ همواره پايگاه سياسي خود را مدنظر داشت. بخشي از حاميان او و جناح راست محافظه‌كار، نسبت به كمك‌هاي نامحدود به اوكراين و درگيري با روسيه بدبين بودند و شعار «امريكا اول» را در اين زمينه نيز پيگيري مي‌كردند. بنابراين، اظهارنظرهايي كه همزمان هم از تحريم‌ها عليه روسيه حمايت مي‌كرد و هم از پوتين تمجيد مي‌نمود، تلاشي براي حفظ اين پايگاه بود. از يك‌سو خود را در برابر انتقادات سنتي جمهوري‌خواهان مبني بر سخت‌گيري در برابر روسيه ايمن مي‌كرد و ازسوي ديگر، به هواداران خود نشان مي‌داد كه در پي كاهش درگيري‌هاي پرهزينه امريكا است.
۳- ديپلماسي غيرمتعارف و ايجاد اهرم فشار: ترامپ از «عدم قطعيت عمدي» به عنوان يك ابزار تاكتيكي استفاده مي‌كرد. با نوسان بين مواضع سختگيرانه (مانند تحريم تسليحاتي روسيه) و مواضع سازش‌جويانه (پيشنهاد لغو تحريم‌ها در ازاي يك توافق هسته‌اي)، او سعي در ايجاد اهرم فشار هم بر روسيه و هم بر متحدان اروپايي داشت. اين نوسان، موقعيت مذاكره‌اي او را تقويت مي‌كرد و طرف‌ها را نسبت به نيات واقعي او در حالت سردرگمي نگه مي‌داشت. اين استراتژي باعث مي‌شد كه رهبران اروپايي براي دريافت تضمين‌هاي امنيتي بيشتر، به واشنگتن روي آورند.
درنهايت گفتني است كه در راستاي تحليل ناهنجاري رفتاري دونالد ترامپ در عرصه سياست خارجي، مي‌توان آن را به عنوان پيامد تعامل سه لايه ساختاري، كارگزاري و گفتماني تبيين كرد. در لايه ساختاري، تحولات نظام بين‌الملل به سمت چندقطبي شدن و تضعيف هژموني ليبرال، بستري شد براي ظهور رهبراني كه با چالش كشيدن نهادها و هنجارهاي موجود، در پي بازتعريف نقش بازيگران بين‌المللي برآيند. ترامپ با بهره‌گيري از اين شرايط، استراتژي «فشار حداكثري و عدم قطعيت عمدي» را در پيش گرفت كه به صورت عيني در پرونده‌هاي ايران، اوكراين و ناتو مشاهده شد. اين استراتژي اگرچه در كوتاه‌مدت اهرم‌هايي براي مذاكره ايجاد كرد، اما در بلندمدت موجب كاهش اعتماد متحدان و بي‌ثباتي در نظم بين‌الملل گرديد. در سطح كارگزاري، ناهنجاري ترامپ را بايد در گسست از الگوي سنتي «رياست‌جمهوري موسسه‌ساز» امريكا فهميد. رويكرد او برمبناي پوپوليسم راست‌گرا، ديپلماسي را از كانال‌هاي بروكراتيك و كارشناسي سنتي خارج ساخته و به ابزاري براي ارتباط مستقيم با پايگاه سياسي و نمايش گسست از «سياست كهنه» تبديل كرد. اين امر منجر به شخصي‌سازي و بي‌ثباتي در تصميم‌گيري شد، به ‌طوري كه مواضع پرنوسان در قبال روسيه يا ايران نه براساس تحليل هزينه-فايده ثابت، بلكه عمدتا در پاسخ به ملاحظات داخلي و نياز به تحريك پايگاه هواداران شكل مي‌گرفت. در اين پارادايم، تناقض در گفتار و رفتار نه يك ضعف، بلكه نشانه‌اي از عمل‌گرايي و انعطاف‌پذيري تلقي مي‌شد.  درنهايت، از منظر گفتماني، ناهنجاري ترامپ بازتاب گذار از گفتمان مسلط ليبرال بين‌المللي به گفتمان نوين «ملي‌گرايي اقتدارگرا» بود. شعار «اول امريكا» تنها يك شعار انتخاباتي نبود، بلكه معرف هسته مركزي گفتماني بود كه چندجانبه‌گرايي را به حاشيه رانده و بر حاكميت مطلق، منافع كوتاه‌مدت و رقابت به جاي همكاري تاكيد مي‌كرد. بنابراين، رفتار به ظاهر متناقض او در ميدان عمل، در بستر گفتماني خود كاملا معنادار بود. اين گفتمان توانست براي مدتي در بخشي از جامعه امريكا هژمونيك شود، اما مقاومت نهادهاي داخلي و بين‌المللي مانع از تثبيت كامل آن به عنوان هنجار جديد گرديد.

پژوهشگر علم سياست

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
تیتر خبرها
چهره كامل‌تر حکومت دوئل پهپادها در آستانه زمستان آيا تلاش‌های مسوولان حوزه سلامت در رفع موانع ناشي از تحريم تاثيرگذار است؟ آيا انگليس از سلاح كشتارجمعي «طاعون اروپايي» براي چيرگي برجاده ابريشم بهره برده است؟ ميراث رييس‌جمهور پيش‌بيني‌ناپذير اسراييل و حزب‌الله وقتي جنگ سايه‌ها عميق‌تر مي‌شود پاييز بي‌رونق سينما هنرمند بايد از حريم خصوصي‌اش مراقبت كند انسجام اجتماعي ديواره انساني حفاظت از وطن معماواره امنيت در اتمسفر جنگ اوكراين ديپلماسي امام خميني(ره) در نوفل لوشاتو آرامش خانواده‌ها با اصلاح قانون مالي و مهريه كنترل فضاي مجازي در ميدان ريزومي ايران وقتي جنگ سايه‌ها عميق‌تر مي‌شود چرايي هنجارشكني ترامپ با شروع باران ۱۴۰۴ چه مي‌شود؟ موسيقي در غياب مطالعات نظري و دانش بنيادي نشست اقليمي وحدت در عصر تفرقه آينده‌نگري در مديريت حقوقي بحران‌هاي اجتماعي شهر در ارتفاع! سياست ايجابي مكمل تدابير نظارتي انسجام اجتماعي ديواره انساني حفاظت از وطن معماواره امنيت در اتمسفر جنگ اوكراين ديپلماسي امام خميني(ره) در نوفل لوشاتو آرامش خانواده‌ها با اصلاح قانون مالي و مهريه كنترل فضاي مجازي در ميدان ريزومي ايران
کارتون
کارتون