ايالات متحده نميتواند از نسخه اوكراين
براي رويارويي با چين استفاده كند
توهّم پهپادي امريكا
جاستين برانك
پس از نزديك به چهار سال جنگ، شايد هيچ بُعدي از درگيري روسيه و اوكراين به اندازه گسترش سريع جنگ پهپادي، توجه ارتشهاي غربي را جلب نكرده باشد. از سال ۲۰۲۳، هر دو طرف ميليونها پهپاد ارزانقيمت از نوع كوادكوپتر را در سراسر ميدانهاي نبرد به كار گرفتهاند؛ بهگونهاي كه در برخي محورهاي جبهه، اين پهپادهاي كوچك اكنون مسوول ۷۰ درصد از تلفات رزمي هستند. همزمان، روسيه از هزاران پهپاد تهاجمي يكطرفه ملخي از نوع Geran-2 و Geran-3 براي انجام حملات دوربرد و تقريبا شبانه عليه شهرهاي اوكراين استفاده ميكند. در مقابل، اوكراين نيز با بهرهگيري از طيف متنوعي از پهپادهاي تهاجمي يكطرفه بومي، بهطور منظم پايگاهها، كارخانهها و زيرساختهاي انرژي روسيه را هدف قرار داده است. در واكنش به اين تحولات، بسياري از استراتژيستهاي دفاعي غربي خواستار بازنگري فوري در اولويتهاي نظامي شدهاند. در ماه ژوئن، دونالد ترامپ، رييسجمهور ايالات متحده، فرمان اجرايي تسريع توليد پهپادها را امضا كرد. پس از آن، وزارت دفاع امريكا چندين تغيير سياسي را براي تسهيل ادغام سريع پهپادهاي كمهزينه در زرادخانه اين كشور اعمال كرده و پيت هگست، وزير دفاع ايالات متحده، خواستار برقراري «سلطه پهپادي» شده است.در همين حال، در بخش خصوصي نيز شركتهاي فعال در حوزه نرمافزار و هوش مصنوعي كه سرمايهگذاري گستردهاي در توسعه فناوريهاي نظامي بدون سرنشين انجام دادهاند، شركتهايي چون آندوريل، پالانتير و شيلد ايآي در رقابتي فشرده براي تصاحب قراردادهاي جديد و سودآور دفاعي قرار دارند.بيترديد، سامانههاي كوچك هواگردهاي بدون سرنشين بهطور بنيادين شيوه نبرد نيروهاي پياده را دگرگون كردهاند. با اين حال، ارتش ايالات متحده و ديگر شاخههاي نيروهاي مسلح اين كشور، در مقايسه با نيروهاي روسيه يا چين، هم در حوزه پهپادها و - نگرانكنندهتر از آن - در فناوريهاي مقابله با پهپاد، عقبتر قرار دارند.اما اين تصور كه دستيابي گسترده به پهپادهاي مجهز به هوش مصنوعي ميتواند بهطور قاطع توان دفاعي ايالات متحده در برابر چين را تقويت كند، تصوري نادرست است. نخست آنكه درسهايي كه از جنگ اوكراين - درگيرياي فرسايشي و تا حد زيادي بنبستگونه ميان دو نيروي مسلح عمدتا زمينمحور - استخراج ميشود، لزوما و بهطور مستقيم به ساير انواع منازعات قابل تعميم نيست.تركيب زرادخانه نظامي پكن و ماهيت محتمل هرگونه رويارويي در منطقه هند و اقيانوسيه نشان ميدهد كه چنين درگيرياي تحت تاثير مجموعهاي كاملا متفاوت از عوامل رقم خواهد خورد. چين، با وجود برخورداري از بزرگترين و پيشرفتهترين صنعت پهپادي جهان، در عمل همچنان سختافزارهاي نظامي سرنشيندار را در اولويت قرار داده است. ارتش آزاديبخش خلق هرساله تعداد قابلتوجهي جنگندههاي مدرن و بسيار پيشرفته، ناوهاي جنگي بزرگ و سامانههاي موشكي پيشرفته زميني، دريايي و هوايي را به خدمت ميگيرد.در چنين شرايطي، اگر ايالات متحده بيش از اندازه بر توسعه و خريد پهپادها تمركز كند، اين خطر وجود دارد كه همان برتري محدود باقيمانده خود را نيز در حوزه قابليتهاي پيشرفته هوايي و دريايي - قابليتهايي كه در هرگونه درگيري در هند و اقيانوسيه تعيينكننده خواهند بود - در برابر ارتش آزاديبخش خلق از دست بدهد.
چرايي تسلط پهپادها بر دونباس
در چند سال گذشته، تحليلگران نظامي و مديران صنايع دفاعي بهطور همزمان بر مقولهها و درسهايي تمركز كردهاند كه ارتشهاي غربي ظاهرا بايد از مقاومت چشمگير اوكراين در برابر روسيه بياموزند. يكي از پيامدهاي اين توجه، هجوم انبوه محصولات و فناوريهاي دفاعي جديد بوده است كه با برچسب «تحولآفرين» و اغلب بر اساس برداشتهايي مبهم از تجربه جنگ اوكراين، به ارتشهاي غربي عرضه ميشوند.در عمل اما بسياري از اين سامانهها - بهويژه پهپادهاي ساخت غرب كه توسط شركتهاي نوپاي فناوري توليد شدهاند - در مواجهه با جنگ الكترونيكي گسترده روسيه (و اوكراين) و شرايط سخت محيطي ميدان نبرد يا كارايي اندكي داشتهاند يا حتي بهطور كامل ناكام ماندهاند.با اين حال، مساله اساسيتر آن است كه جنگ اوكراين ويژگيهاي منحصربهفردي دارد كه الزاما در مورد نيروهاي ايالات متحده و چين در صحنه هند و اقيانوس آرام صدق نميكند. حمله زميني مستمر روسيه به اوكراين به شكلگيري خطوط مقدم نسبتا ثابت و ممتدي انجاميده كه بيش از ۶۰۰ مايل، از استان خاركييف در شمال تا خرسون در جنوب، امتداد دارند.هيچيك از دو طرف به برتري هوايي دست نيافتهاند و همين امر نقش قدرت هوايي را - در مقايسه با بسياري از جنگهاي مدرن - بهطور چشمگيري كمرنگ كرده است. از سوي ديگر، با متحمل شدن تلفات سنگين واحدهاي زرهي و نيروهاي نخبه دوطرف در مراحل ابتدايي جنگ، از اواسط سال ۲۰۲۳ تاكنون، هيچكدام قادر به اجراي عمليات مانورِ گسترده مبتني بر تسليحات تركيبي نبودهاند.در نتيجه، هر دو ارتش ناچار شدهاند بهشدت به واحدهاي كوچك پيادهنظام متكي شوند؛ واحدهايي كه با پشتيباني محدود تانك، توپخانه و پهپادهاي همراه، حملات شناسايي و فرسايشي را از ميان ميدانهاي مين و عليه خطوط دفاعي ثابت انجام ميدهند. در چنين شرايطي، پيشروي در هر دو جهت بهطرز فرسايندهاي كند، پرهزينه و خونبار بوده است.در چنين شرايطي، پهپادهاي كوادكوپتر كوتاهبرد كه سبك، ارزان و قابل توليد انبوهند، كارايي چشمگيري از خود نشان دادهاند. بهويژه با توجه به كمياب شدن فزاينده مهمات توپخانهاي متعارف، پرتابگرها و راكتهاي دوربرد، هر دو طرف از اين پهپادهاي كمهزينه براي فرسايش نيروهاي دشمن و اخلال در تداركات و تحركات تاكتيكي آنها در فاصلهاي حدود شش تا دوازده مايل از خطوط مقدم استفاده كردهاند.تا سال ۲۰۲۴، نبردها در خط مقدم عملا زير سلطه شمار روزافزوني از پهپادها قرار گرفت و همزمان، فناوريهاي جديدي مانند پهپادهاي فيبر نوري و سامانههاي هدايت نهايي تصويري مبتني بر هوش مصنوعي بهطور مداوم توسعه يافتند. در واكنش به اين تحول، سامانههاي دفاع ضدپهپادي - از جمله تورهاي فيزيكي، جنگ الكترونيكي و انواع مهمات تخصصي تفنگي و توپخانهاي - به عناصري حياتي تبديل شدهاند و با سرعتي بالا در حال تكاملند. با اين حال، بسياري از اين سامانههاي دفاعي فعال در اوكراين، به دليل پراكندگي نيروها در خطوط مقدم و فرسايش مداوم، تحت فشاري بيش از ظرفيت عملياتي خود قرار دارند.با وجود اين، گسترش جنگ پهپادي عامل اصلي ناتواني نيروهاي اوكرايني در حفظ برخي مواضع كليدي در سالهاي ۲۰۲۴ و ۲۰۲۵ نبوده است. عامل تعيينكنندهتر، صدها بمب سنگين گلايدي است كه روسيه هر هفته با استفاده از جنگنده- بمبافكنهاي Su-34 عليه خطوط مقدم پرتاب ميكند. اين بمبهاي گلايد با وزن ۵۰۰ تا ۳۰۰۰ كيلوگرم قادرند حتي مواضع عميق و بهشدت مستحكم را ويران كرده و سربازان مستقر در سنگرها را بهمراتب موثرتر از پهپادهاي كوچك از ميان بردارند. اوكراين همچنان فاقد راهكاري موثر براي رهگيري هواپيماهاي حامل اين بمبهاست؛ هواپيماهايي كه محمولههاي خود را از فاصلهاي بيش از ۴۰ مايل پشت خطوط مقدم رها ميكنند. هرچند پهپادها بخش عمدهاي از فرسايش روزانه عليه پيادهنظام و خودروهاي در حال حركت در اطراف خطوط مقدم را رقم ميزنند، اما حملات متمركز بمبهاي گلايد تهديدي بهمراتب جديتر براي نيروهاي سنگرگرفته ايجاد ميكند.اين حملات بيوقفه، بهويژه براي سربازان اوكرايني كه در تلاش براي حفظ مواضع استراتژيك بهشدت مستحكم - مانند شهر تپهاي چاسيو يار در استان دونتسك - هستند، فشار و هزينهاي سنگين و فرساينده به همراه داشته است.
چرا رويارويي در اقيانوس آرام متفاوت است؟
در تضادي آشكار با شرايط عملياتي حاكم بر جنگ اوكراين، هرگونه درگيري احتمالي ميان نيروهاي ايالات متحده و ارتش آزاديبخش خلق چين، عمدتا در حوزه هوا و دريا رقم خواهد خورد. نبردهاي زميني اگر رخ دهند، به احتمال زياد به جزاير محدودي همچون تايوان يا سنكاكو - كه در چين با نام ديائويو شناخته ميشود - محدود خواهند بود. در چنين سناريويي، موفقيت ايالات متحده به توانايياش در اعمال سريع، مكرر و قاطع قدرت آتش هوايي و دريايي در همين نقاط كليدي و در لحظات حساس بستگي دارد. اين امر مستلزم اعمال قدرت در پهنهاي متشكل از هزاران مايل اقيانوس و در برابر تهديدهاي موشكي، هوايي و دريايي بسيار پيشرفته چين است. انجام چنين عملياتي نيازمند نيروهايي بسيار آموزشديده است كه قادر به هدايت جنگندههاي پيشرفته، بمبافكنها و ناوهاي جنگي بوده و همزمان، هماهنگي دقيق اقدامات پشتيباني متقابل را در قالب عملياتهاي مشترك بر عهده بگيرند. به بيان ديگر، چنين درگيرياي مستلزم بهكارگيري گونهاي كاملا متفاوت از نيروها و تجهيزات خواهد بود؛ نيروها و تجهيزاتي كه تفاوت بنياديني با آنچه روسيه و اوكراين در جنگ كنوني به كار گرفتهاند، دارند.در يك منازعه احتمالي در هند و اقيانوس آرام، پهپادها همچنان ميتوانند نقشي مهم در عملياتهاي زميني و آبي- خاكي ايفا كنند. براي نمونه، تايوان ميتواند بهطور قابلتوجهي از توانايي استقرار صدها هزار - و حتي ميليونها - پهپاد كوچك براي مقابله با يگانهاي زميني ارتش آزاديبخش خلق در سواحل خود بهره ببرد. همچنين برخورداري از سامانههاي پايدار و موثر ضدپهپادي براي نيروهاي تايواني ضروري است؛ سامانههايي كه بتوانند پهپادهاي تهاجمي يكطرفه و پهپادهايشناسايي ارتش آزاديبخش خلق را - چه آنهايي كه از سرزمين اصلي چين پرواز ميكنند و چه آنهايي كه از روي شناورهاي ساحلي به پرواز درميآيند - رهگيري و مختل كنند.با اين حال، چنين سامانههاي بدون سرنشيني براي نيروي هوايي و دريايي ايالات متحده، در تلاش براي ايجاد پوشش هوايي و در نهايت پشتيباني دريايي - كه مستلزم اعمال قدرت از پايگاههاي دوردستي مانند گوام يا ديگر پايگاههاي امريكا در منطقه است - كارايي چنداني نخواهند داشت. مسافتها در منطقه هند و اقيانوس آرام سرسامآورند. بزرگترين ضعف نسل كنوني جنگندههاي پيشرفته ايالات متحده - از جمله F-22، F-35 و F/A-18E/F - در برابر تهديدات فزاينده چين، نه صرفا هزينه بالاي آنها و نه تعداد نسبتا محدودشان، بلكه برد عملياتي محدود آنهاست. اين هواپيماها با شعاع عملياتي حدود ۳۵۰ تا ۶۰۰ مايل، براي رسيدن به مناطق مورد مناقشه ناگزير به استفاده از تانكرهاي سوخترسان هوايي هستند؛ تانكرهايي كه در صورت بروز درگيري، بايد به شكلي خطرناك به محدوده تهديد موشكها و جنگندههاي چيني نزديك شوند.پهپادهاي كوچك قادر به حل اين معضل نيستند. حتي دوربردترين پهپادهاي ديدِ اولشخص مجهز به كابل فيبر نوري - كه در جنگ اوكراين بهطور گسترده به كار گرفته شدهاند - بردي در حدود ۱۵ مايل دارند و اغلب پهپادهاي FPV كوچك، بردي بهمراتب كمتر از اين نيز دارند. به بيان ديگر، همان سامانهاي كه نبرد در اوكراين را به شكلي معنادار از جنگهاي بيندولتي پيشين متمايز كرده است، در مراحل آغازين و حياتي يك درگيري احتمالي ميان نيروهاي ايالات متحده و چين، تا حد زيادي بيربط خواهد بود.
فرسودگي ساختار نيروهاي متعارف امريكا
حتي اگر فرض شود كه پهپادهاي كوچك بتوانند به سرعت در بردهاي مورد نياز مستقر شوند، هيچيك از گونههاي پهپادي كه امروز توسط طرفين در جنگ اوكراين مورد استفاده قرار ميگيرند، توان دفاع موثر از نيروهاي امريكايي در برابر حملات چين را ندارند. پكن هماكنون هزاران فروند موشك بالستيك، مافوقصوت و كروز پيشرفته در اختيار دارد كه براي هدف قرار دادن پايگاههاي مقدم، ناوهاي هواپيمابر، هواپيماهاي سوخترسان و ديگر داراييهاي بزرگ و حياتي ايالات متحده طراحي شدهاند.براي مقابله با چنين تهديدهايي، ارتش امريكا ناگزير است به سامانههاي دفاع موشكي چندميليوندلاري متكي باشد؛ سامانههايي مانند پاتريوت PAC-3 MSE، THAAD، SM-6 و SM-3. همچنين رهگيري صدها جنگنده چيني - كه بهطور فزايندهاي پيشرفتهتر ميشوند - مستلزم بهكارگيري حجم بالايي از موشكهاي پيشرفته هوابههوا، از جمله AIM-260 JATM، AIM-174B و AIM-120D AMRAAM است.اين موشكها، چه از سوي جنگندههاي سرنشيندار شليك شوند و چه در آينده بهطور بالقوه توسط سامانههاي بدون سرنشين مجهز به هوش مصنوعي، در هر صورت به تعداد بسيار زياد مورد نياز خواهند بود. پهپادهاي كوچك، بهسادگي قادر به رهگيري هواپيماهاي جنگياي نيستند كه در ارتفاع و سرعت بالا پرواز ميكنند.
علاوه بر اين، بسياري از گونههاي سامانههاي بدون سرنشين كه بهطور بالقوه ميتوانند در منطقه هند و اقيانوس آرام كارآمدتر باشند، هزينههاي قابلتوجهي دارند. براي نمونه، انتظار ميرود «هواپيماهاي رزمي مشاركتي» پنهانكار - يعني هواگردهاي رزمي بدون سرنشين خودكار يا مجهز به هوش مصنوعي كه براي همراهي و پشتيباني از جنگندههاي سرنشيندار طراحي شدهاند - براي هر فروند بين ۲۰ تا ۳۰ ميليون دلار هزينه داشته باشند. حتي طرحهاي كمهزينهتر كه قرار است چيزي بيش از حسگرهاي پيشرو و «كاميونهاي حمل سلاح» نباشند نيز همچنان چندين ميليون دلار قيمت خواهند داشت. هرچند توسعه و بهكارگيري اين سامانهها ميتواند مزاياي مهمي به همراه داشته باشد، اما با توجه به هزينه بالاي آنها، استفاده گسترده و واقعا «انبوه» از اين هواگردها چندان واقعبينانه نيست.راهاندازي و بهرهبرداري از اين سامانهها همچنين مستلزم بهكارگيري شمار زيادي نيروي انساني، تجهيزات حفاظتي، ظرفيتهاي لجستيكي، نيروهاي حفاظت از پايگاه و طيفي از متخصصان فني است؛ نيروهايي كه بايد اين سامانهها را براي پرواز آماده كنند، پس از ماموريت بازيابي كنند، تعمير و نگهداري انجام دهند و آنها را به نقاط پرتاب در صحنه نبرد منتقل كنند. اين بدان معناست كه منابع انساني لازم، ناگزير بايد از ساير ماموريتها و حوزهها بازتخصيص داده شوند. افزون بر اين، هواپيماهاي رزمي مشاركتي بهتنهايي تغييري بنيادين در موازنه ميان ارتش ايالات متحده و ارتش آزاديبخش خلق ايجاد نخواهند كرد، چرا كه چين نيز بهطور همزمان در حال توسعه سامانههايي مشابه است.پهپادهاي سادهترِ تهاجمي يكطرفه، فريبدهنده يا اخلالگرِ آمادهبهكار، ميتوانند با هزينهاي نسبتا كمتر توليد شوند و همچنان نقشهاي حياتي در قالب يك بسته حمله مشترك و پيچيده ايفا كنند. با اين حال، حتي اين پهپادها نيز براي دستيابي به برد و كارايي مورد نياز، احتمالا صدها هزار دلار براي هر واحد هزينه خواهند داشت. بهرهگيري از رفتارهاي پروازي دستهجمعي مبتني بر هوش مصنوعي ميتواند اثربخشي چنين پهپادها يا موشكهايي را در سناريوهاي تاكتيكي گوناگون افزايش دهد، اما الزامات مربوط به پيوندهاي دادهاي پايدار و توان پردازشي بالا، هزينه هر واحد را بيش از پيش افزايش داده و در نتيجه تعداد قابل دسترس آنها را محدود خواهد كرد.در واقع، تسليحاتي كه تقريبا همين ماموريتها را دنبال ميكنند - از حملات هوشمند دورايستا گرفته تا فريبدهندهها و اخلالگرهاي آمادهبهكار - دهههاست كه در قالب موشكهاي كروز و سامانههايي مانند ADM-160 MALD-X در اختيار ايالات متحده قرار دارند. مساله اصلي آن نيست كه اين ابزارهاي موجود توان انجام ماموريتهاي مورد نياز را ندارند؛ مساله اين است كه ايالات متحده به اندازه كافي از آنها در اختيار ندارد.
معماي بازدارندگي
براي ايالات متحده، بهطور اجتنابناپذيري روشن است كه يك درگيري بزرگ در سطح «همتا»، به منابع و ظرفيتهايي كاملا متفاوت از مداخلات خارجي و عملياتهاي ضدشورشي دهههاي اخير نياز خواهد داشت. در هرگونه رويارويي با چين، ارتش امريكا به ذخاير عظيمي از مهمات، قطعات يدكي، تجهيزات پزشكي و ساير ملزومات لجستيكي نيازمند خواهد بود. در حال حاضر، واشنگتن با كمبودهاي قابلتوجهي در موشكهاي كليدي دوربرد، ضدكشتي و رهگير روبهرو است؛ كمبودهايي كه در ميان بسياري از متحدانش حتي شديدتر نيز هست. افزون بر اين، ايالات متحده در نتيجه بيش از يك دهه به تعويق افتادن نوسازي نيروهاي هوايي و دريايي در جريان «جنگ جهاني عليه تروريسم»، با ساختاري از نيروهاي متعارف مواجه است كه هم رو به كوچك شدن است و هم بهتدريج فرسوده ميشود. هزينههاي بسيار سنگينِ بازسازي «توده رزمي» با سامانههاي پيشرفته متعارف، بسياري از تحليلگران و سياستگذاران دفاعي را به جستوجويي تقريبا شتابزده براي يافتن راهحلهايي مبتني بر فناوريهاي هوش مصنوعي - از جمله پهپادها - سوق داده است؛ راهحلهايي كه قرار است نوعي «توده ارزان» را جايگزين ظرفيتهاي پرهزينه سنتي كنند. در مقابل، ارتش آزاديبخش خلق چين طي سالهاي اخير، هم از نظر كمّي و هم از نظر كيفي، بهطور چشمگيري تقويت شده است. نكته قابل توجه آن است كه چين، با وجود در اختيار داشتن بزرگترين و پيشرفتهترين پايگاه صنعتي توليد پهپاد در جهان، تمركز اصلي نظامي خود را همچنان بر توسعه هواپيماهاي جنگي سرنشيندار، كشتيهاي جنگي بزرگ و سامانههاي موشكي پيشرفته معطوف كرده است.نيروي هوايي ارتش آزاديبخش خلق چين در مسيري قرار دارد كه تا سال ۲۰۳۰ ناوگاني متشكل از حدود هزار فروند J-20 - جنگنده رادارگريز نسل پنجم بومي چين - در اختيار داشته باشد. همزمان، چين سالانه صدها فروند موشك پيشرفته ضدكشتي و موشكهاي دوربرد زمينبههوا و هوابههوا و نيز دهها ناوشكن و رزمناو پيشرفته توليد ميكند. بهويژه در حوزه موشكهاي هوابههوا و زمينبههوا، بسياري از اين سامانههاي چيني در برخي شاخصهاي كليدي حتي عملكردي برتر از نمونههاي امريكايي دارند.تقريبا تمام اين ظرفيت توليد، بهجاي صادرات به مشترياني مانند پاكستان، مستقيما در اختيار ارتش آزاديبخش خلق قرار ميگيرد. بخش عمدهاي از اين توان نظامي نيز بهاحتمال زياد در هرگونه تلاش چين براي تصرف تايوان و همچنين در ساير درگيريهاي بالقوه پكن در درياي چين شرقي يا درياي چين جنوبي، به كار گرفته خواهد شد.
در مقام مقايسه، اگرچه جنگندههاي F-35 شركت لاكهيد مارتين با نرخي اندكي بالاتر از J-20A و J-20S چين توليد ميشوند، اما تنها بخشي از اين توليد به ارتش ايالات متحده اختصاص مييابد. نيروي هوايي امريكا در سال ۲۰۲۵ تنها ۴۸ فروند F-35A خريداري كرده و برنامهريزي كرده است كه در هر يك از سالهاي باقيمانده اين دهه نيز تعداد كمتري از اين جنگنده را تهيه كند. نيروي دريايي و سپاه تفنگداران دريايي ايالات متحده گونههاي ديگري از F-35 را خريداري ميكنند، اما بخش عمده توليد فعلي لاكهيد مارتين براي تحويل به متحدان امريكا در اروپا و آسيا در نظر گرفته شده است.جنگنده نسل بعدي نيروي هوايي ايالات متحده، موسوم به F-47 كه انتظار ميرود هزينهاي بيش از ۳۰۰ ميليون دلار براي هر فروند داشته باشد، قرار نيست پيش از اوايل دهه ۲۰۳۰ به عنوان يك دارايي رزمي استاندارد وارد خدمت شود. برنامه نسل بعدي متناظر نيروي دريايي امريكا با عنوان F/A-XX نيز - حتي در صورت ادامه يافتن اين پروژه -احتمالا با تاخيري بيشتر عملياتي خواهد شد. با اين حال، تا آن زمان، نسل جديد جنگندههاي چيني شامل J-36، J-XDS و J-50 كه هماكنون همگي در مرحله آزمايش پرواز قرار دارند، به احتمال زياد وارد خدمت خواهند شد. اين هواپيماها اگرچه ممكن است از نظر تعداد قابليتها يا پيچيدگي فني به پاي F-47 نرسند، اما بهاحتمال زياد سريعتر و در شمار بيشتري توليد خواهند شد.در مجموع، هيچ پاسخ ساده يا راهحل فورياي براي چالش ناشي از رشد شتابان توان نظامي چين وجود ندارد.يكي ديگر از حوزههايي كه چين در آن به سطحي فراتر از ايالات متحده دست يافته، سامانههاي هوابرد فرماندهي و هشدار زودهنگام دوربرد يا AWACS است. اين هواپيماها بهواسطه فراهم كردن پوشش راداري گسترده و بلندبرد، نقشي حياتي در هشدار زودهنگام، مديريت ميدان نبرد و فرآيند هدفگيري براي نيروهاي هوايي و مشترك ايفا ميكنند و بهطور قابلتوجهي توان عملياتي آنها را افزايش ميدهند.ارتش آزاديبخش خلق چين در حال حاضر حدود ۶۰ فروند هواپيماي آواكس مدرن در اختيار دارد كه همگي به جديدترين رادارهاي آرايه فازي با اسكن الكترونيكي فعال (AESA) و قابليتهاي پيشرفته پيوند داده و ارتباطات ماهوارهاي مجهز شدهاند تا بتوانند به عنوان گرههاي كليدي در يك شبكه عملياتي يكپارچه عمل كنند. توليد اين هواپيماها نيز هر سال با سرعت بيشتري ادامه دارد.در مقابل، نيروي هوايي ايالات متحده تنها ۱۶ فروند آواكس عملياتي در اختيار دارد كه همگي نسخههاي E-3G Sentry و عملا فرسوده و نزديك به پايان عمر عملياتي خود هستند. برنامه جايگزيني اين ناوگان با بويينگ E-7A Wedgetail به سرعت در حال كوچك شدن بود كه در ژوئن ۲۰۲۵ توسط پنتاگون لغو شد. اين تصميم به دلايل نگراني از افزايش هزينهها، تاخيرها و آسيبپذيريهاي عملياتي اتخاذ شد. هرچند كنگره ۴۰۰ ميليون دلار براي ادامه اين برنامه اختصاص داد، حتي در صورت ادامه، اين پروژه همچنان با محدوديتها و تاخيرهاي قابلتوجه روبهرو خواهد بود. نتيجه اين است كه ايالات متحده حداقل براي يك دهه با چين در زمينه حسگرهاي هوابرد، شبكههاي هوابرد و مديريت ميدان نبرد، با يك شكاف ساختاري و فناوري روبهرو خواهد بود. هرچند هر دو كشور به دنبال توسعه حسگرها و قابليتهاي شبكهاي پيشرفته مبتني بر فضا هستند، اين سامانهها هنوز آماده جايگزيني كامل پوشش آواكس نيستند.واقعيت نگرانكننده اين است كه هيچ پاسخ آساني براي مقابله با رشد شتابان قابليتهاي هوايي، دريايي و موشكي چين در منطقه هند و اقيانوس آرام وجود ندارد. ارتش ايالات متحده تا حد زيادي به نيروي هوايي و دريايي خود وابسته است تا بتواند بهطور قابل اعتماد از تجاوز نظامي چين به تايوان يا هر منطقه ديگري جلوگيري كند. هيچ راهي وجود ندارد تا ساختار كل نيروي مشترك امريكا به سرعت و در زمان مناسب براي مقابله با تهديدات آينده، بازطراحي يا تغيير بنيادين يابد.تلاش براي تكرار تجربه اوكراين و اتكا به پهپادها در مقياس وسيع، مشكل را حل نخواهد كرد. تصميمگيرندگان نظامي و سياسي ايالات متحده بايد به جاي آن تمركز خود را بر كاهش شكافهاي فزاينده در تواناييهاي نيروهاي هوايي و دريايي متعارف موجود بگذارند. انجام اين كار مستلزم سرمايهگذاري فوري و گسترده در ظرفيت توليد موشكهاي دوربرد هوا به هوا، زمين بههوا و هوا به زمين و همچنين هواپيماهاي جنگي F-35، F-47، B-21 و زيردرياييهاي هستهاي تهاجمي است.مقابله با اين كمبودهاي حياتي يا نيازمند افزايش بودجه بسيار چشمگير - كه در شرايط فعلي بعيد به نظر ميرسد - است يا مستلزم كاهش قابل توجه در ساير بخشهاي ساختار نيروي مشترك خواهد بود. اما اگر ايالات متحده نتواند برتري هوايي و دريايي خود را در مناطق كليدي حفظ كند، كل ساختار نيروي نظامي آن در توليد قدرت رزمي موثر عليه چين در هرگونه درگيري احتمالي در هند و اقيانوس آرام، با مشكل مواجه خواهد شد.ميليونها كوادكوپتر جنگي و دهها هزار پهپاد تهاجمي يكطرفه، روسيه را در اوكراين شكست ندادهاند يا برعكس، موفق نبودهاند. حتي اگر پنتاگون به قابليتهاي مشابهي دست يابد، اين سامانهها نميتوانند به سرعت موازنه قدرت به سرعت در حال تخريب خود با چين در هند و اقيانوس آرام را تغيير دهند، مهم نيست كه تعداد پهپادهاي مجهز به هوش مصنوعي در اسلايدهاي پاورپوينت چقدر چشمگير به نظر برسد.
ترجمه: نوشين محجوب
پژوهشگر ارشد حوزه قدرت هوايي و فناوري در موسسه سلطنتي خدمات متحد