• 1404 يکشنبه 30 آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6220 -
  • 1404 يکشنبه 30 آذر

يلدا؛ سرمايه فرهنگي اميد در جامعه‌اي خسته

علي ربيعي

شب يلدا، در حافظه تاريخي ايرانيان، صرفاً يك مناسبت آييني يا يك جشن فصلي نيست؛ بلكه نماد پايداري اجتماعي و ترجمان فرهنگي اميد در مواجهه با تاريكي‌هاي ممتد است.  در منطق تمدني ايران، يلدا يادآور اين گزاره بنيادين است كه حتي در طولاني‌ترين شب‌ها نيز مي‌توان به طلوع ايمان داشت؛ ايماني كه نه در انتظار منفعلانه، بلكه در كنش جمعي، همدلي و باهم‌بودن معنا پيدا مي‌كند. ايرانيان در طول تاريخ، بارها با شب‌هاي طولاني‌تري از يلدا مواجه شده‌اند؛ شب‌هايي آميخته با قحطي، جنگ، ناامني، تحريم و بحران‌هاي اجتماعي. با اين حال، آنچه امكان عبور از اين دوره‌ها را فراهم كرده، نه صرفاً منابع مادي، بلكه برخورداري از سرمايه‌اي فرهنگي بوده است كه اميد را بازتوليد و پيوندهاي اجتماعي را حفظ كرده است.  يلدا، يكي از نمادهاي برجسته اين سرمايه فرهنگي است. در اين چارچوب، برف و باران در فرهنگ ايراني صرفاً پديده‌هاي طبيعي نيستند؛ برف، نشانه انسداد و توقف تلقي نمي‌شود، بلكه وعده زايش و پالايش است و باران، حتي اگر سرد و سنگين باشد، پيام‌آور تداوم زندگي است. جامعه ايراني نيز بارها با چنين منطق فرهنگي‌اي، خود را از دل بحران‌ها بازسازي كرده است. يلدا در جوهره خود، تمرين «باهم‌بودن» است؛ تمريني كه در شرايط امروز، بيش از هر زمان ديگري به آن نياز داريم. جامعه‌اي كه با افزايش شكاف‌هاي اجتماعي، فرسايش اعتماد عمومي و كاهش شادي جمعي مواجه است، بدون بازسازي پيوندهاي انساني و تقويت همدلي، قادر به عبور ايمن از بحران‌ها نخواهد بود. آيين‌هايي چون يلدا، اگر به‌درستي فهم و پاس داشته شوند، مي‌توانند نقش ترميم‌كننده در اين فرآيند ايفا كنند. با اين حال، تقليل يلدا به يك آيين مناسبت تقويمي، ناديده‌گرفتن كاركرد اجتماعي آن است.  يلدا تنها كنار سفره‌ها معنا نمي‌يابد؛ يلدا آنجاست كه كودكي در حاشيه شهر، در اتاقي سرد، چشم‌انتظار دستي گرم است؛ آنجاست كه مادري در سكوت، فقدان‌ها را تاب مي‌آورد.

 و آنجاست كه انسان‌هايي، بي‌پناه‌تر از سرما، از دايره ديده‌شدن اجتماعي خارج شده‌اند. 
حذف اين واقعيت‌ها، به معناي تهي‌سازي يلدا از معناي اخلاقي و اجتماعي آن است. اگر شادي، صرفاً تجربه‌اي فردي باقي بماند و قابليت تقسيم نداشته باشد، به سرعت فرسوده مي‌شود. اميد نيز، اگر به بخشي از جامعه محدود شود، پايدار نخواهد ماند. يلدا، ما را به اين درك مي‌رساند كه شادي اصيل، شادي قابل تسري است و اميد ماندگار، اميدي است كه همه را در بر بگيرد. در اين شب بلند، انديشيدن به فرداي روشن‌تر، نه يك آرزو، بلكه ضرورتي اجتماعي است؛ فردايي كه با طولاني‌تر شدن روزها، نماد امكان گشايش، بازسازي اعتماد و ترميم پيوندهاي انساني است.  جامعه‌اي كه خود را باور كند، مي‌تواند از دل دشواري‌ها عبور كند، مشروط بر آنكه همدلي و مسووليت اجتماعي را به حاشيه نراند.
يلدا مي‌گذرد، اما آنچه بايد باقي بماند، اميد به آينده، همدلي اجتماعي و احساس مسووليت متقابل ما نسبت به يكديگر است. اينها همان عناصري هستند كه مي‌توانند گذر از شب‌هاي سرد را به صبحي روشن براي ايران و همه فرزندانش ممكن سازند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون