• 1404 يکشنبه 30 آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6220 -
  • 1404 يکشنبه 30 آذر

تايوان در ساعت شني اوكراين

علي ودايع

گسل‌هاي ژئوپليتيكي در چارچوب تحليل سيستمي روي رفتار و منافع بازيگران به شكل مستقيم و غيرمستقيم تاثير مي‌گذارند. جابه‌جايي مهره‌ها در شرق اروپا روي چيدمان مهره‌ها از خاورميانه تا خاور دور تاثير مي‌گذارد؛ پس‌لرزه‌هاي فشار گسل‌هاي ژئوپليتيكي حتي در امريكاي لاتين نيز قابل مشاهده است. معادلات روابط بين‌الملل به شكل واحد به واحد قابل تحليل نيست، بلكه ماتريس بازيگران در يك سيستم يكپارچه است. «دونالد ترامپ» آسمان و زمين را به‌هم دوخته است تا در جنگ اوكراين به آتش‌بس يا مصالحه نسبي دست پيدا كند.

 نكته اينجاست كه واشنگتن سال‌هاست مي‌خواهد روي خاوردور تمركز كند اما تغيير وزن‌كشي‌ها و عدم توازن قدرت منجر به فشارهاي سخت روي گسل‌هاي ژئوپليتيكي شده است. واقعيت غيرقابل كتمان اين است كه جنگ اوكراين فرآيندي پيچيده از منافع و تهديد را براي اژدهاي زرد در خاوردور رقم زده است.  اگر ترامپ موفق به كسب رضايت كرملين شود؛ سطح تنش به شكل تصاعدي در خاوردور بالا مي‌رود، زيرا امريكا از بن‌بستِ فرسايشي در اروپا آزاد شده و مي‌تواند تمامِ توانِ نظامي، لجستيكي و مالي خود را به سمت «ايندو-پاسيفيك» گسيل كند. اين همان راهبرد«چرخش به آسيا» است كه از دوران «باراك اوباما» آغاز شد اما در باتلاق اوكراين و سپس چالش سخت با ايران گير كرد.

از «ازدواج مصلحتي» تا «اتحاد استراتژيك»

واقعيت پنهان اين است كه ادامه جنگ اوكراين براي چين يك «موهبت ژئوپليتيك» است؛ زيرا نه‌تنها منابع امريكا را تحليل مي‌برد، بلكه روسيه را به عنوان يك «شريك فرودست» كاملا به پكن وابسته مي‌كند. در عين حال تهديد اينجاست كه شكست يا تضعيف «احتمالي» روسيه براي چيني‌ها منجر به شكل‌گيري تهديدهاي راهبردي خواهد شد. آسياي مركزي توسط بلوك غرب تصرف خواهد شد.

كمي برگرديم عقب و اوج دوران جنگ سرد، اتحاديه جماهير شوروي در قامت برادر بزرگ‌تر بود و چين برادر كوچك‌تر كه درنهايت با توافق «ريچارد نيكسون» چين از شوروي فاصله گرفت كه بعدها به شكاف سينو-سوويت مشهور شد. امروز جايگاه‌ها عوض شده است. روسيه اكنون «تامين‌كننده انرژي و امنيت» براي ابرقدرت اقتصادي يعني چين است.

همگرايي آنها بر پايه «نفي تك‌قطبي‌گري امريكا» است. اما واگرايي پنهان آنها در اينجاست كه روسيه خواهان جهاني چندقطبي است كه در آن مسكو يك قطب باشد، اما چين به دنبال جايگزيني با امريكا و ايجاد يك نظم دوقطبي جديد است كه در آن روسيه صرفا يك متحدِ پيراموني باشد.

نقطه انحراف در خاور دور 

در چارچوب تحليل سيستمي نمي‌توانيم ناديده بگيريم كه وضعيت اوكراين و تايوان به شكلي درهم تنيده روي وزن‌كشي‌هاي خاورميانه تاثير مي‌گذارد. در چارچوب تحليل سيستمي، وضعيت غرب آسيا نقش «وزنه تعادل» يا «نقطه انحراف تمركز» را در معادله تايوان بازي مي‌كنند.

اگر تايوان «جبهه اصلي» براي امريكا باشد، خاورميانه «جبهه فرعي» است. امريكا براي تقابل با چين در تايوان، نياز به تمركز مطلق بر درياي چين جنوبي دارد. هر‌گونه تنش در خاورميانه (به‌ويژه با محوريت ايران)، واشنگتن را در يك «دوقطبي نظامي» قرار مي‌دهد.

امريكا نمي‌تواند همزمان دو ناو هواپيمابر را در خليج‌فارس و سه ناو را در نزديكي تايوان مستقر كند، آن وقت روسيه مشخصا در قطب شمال دست به كار مي‌شود. روزنامه امريكايي «وال استريت ژورنال» سال گذشته در گزارش مفصلي هشدار داده بود كه پنتاگون نبايد در چند جبهه به شكل همزمان وارد نبرد مستقيم يا حتي غيرمستقيم شود. هزينه‌هاي سنگين امريكا براي امنيت درياي سرخ (مقابله با يمني‌ها) يا حمايت از اسراييل، مستقيما از «بودجه دفاعي پاسيفيك» كسر مي‌شود.

بزرگ‌ترين نقطه ضعف چين در جنگ احتمالي تايوان، «محاصره دريايي» توسط نيروي دريايي امريكا و قطع دسترسي پكن به انرژي است؛ تنگه مالاكا مي‌تواند محل برخورد باشد. اينجاست كه ايران نقش حياتي پيدا مي‌كند. ايران به عنوان قلب كريدورهاي زميني، مي‌تواند از طريق خشكي و خارج از دسترس نيروي دريايي امريكا، بخشي از نياز انرژي چين را تامين كند. تهران در اين شطرنج جهاني، نه يك مهره پياده، بلكه بازيگري است كه با مديريت تنش در خاورميانه، مي‌تواند سرعت ريزش شن‌ها در ساعت شني تايوان را تنظيم كند.

طراحي معماواره‌هاي امنيتي در خاور دور 

برگرديم به خاوردور، امريكا در حال بازتوليد همان «معماواره امنيتي» است كه در اوكراين براي پوتين ساخت.در اوكراين، گسترش ناتو خط قرمز روسيه بود. در تايوان، «رسميت يافتن استقلال» و «تسليح سنگين جزيره» خط قرمز چين است.

امريكا با تقويت پيمان‌هايي مثل AUKUS و Quad و افزايش حضور در درياي چين جنوبي، چين را در وضعيتي قرار مي‌دهد كه پكن احساس كند اگر امروز اقدام نكند، فردا دير خواهد بود. اين فشارها ممكن است «شي جين‌پينگ» را به سمت يك «جنگ پيش‌دستانه» سوق دهد، دقيقا مشابه همان تصميمي كه «ولاديمير پوتين» در فوريه ۲۰۲۲ گرفت اما فعلا پكن انگشت روي ماشه نگاه مي‌كند.

تنش پيرامون جزاير مصنوعي اسپارتلي، «عمق استراتژيك» چين را تعريف مي‌كند. پكن با نظامي‌كردن اين جزاير، در حال پياده‌سازي استراتژي A2/AD (منع دسترسي/انكار منطقه) است. آنها مي‌خواهند هزينه ورود ناوگان پنجم و هفتم امريكا به منطقه را به قدري بالا ببرند كه واشنگتن در لحظه سرنوشت‌سازِ تايوان، ترديد كند.

مي‌توان گفت كه «تله توسيديد» يك فرآيند پيچيده است كه امريكا در خاوردور براي چيني‌ها پهن مي‌كند. اولين‌بار «گراهام آليسون»، استراتژيست امريكايي با الگو‌برداري از نگاه توسيديد به «جنگ پلوپونزي» به اين جمع‌بندي رسيد كه سوءتفاهم‌ها، معماواره‌هاي امنيتي و اصطكاك‌هاي كوچك منجر به يك برخورد بزرگ و ويرانگر مي‌شود؛ حالا امريكايي‌ها همين بازي را با اعصاب چين دنبال مي‌كنند.  به موازات بحران تايوان، رشته‌اي از بازيگران منطقه‌اي خاوردور در قامت «قدرت نوظهور» به سرعت در حال رشد هستند و مي‌خواهند سهم بيشتري از نظم جهاني را مطالبه كنند كه اتفاقا هم مورد حمايت امريكا هستند، هم با چين درگير تعارض منافع هستند. اژدهاي زرد در قامت «قدرت مستقر» از جابه‌جايي قدرت مي‌ترسد و نگران است كه نفوذ، امنيت و ثروتش به خطر بيفتد. داستان زماني جالب مي‌شود كه همين الگوي ذهني درباره چين و امريكا بالعكس ترسيم شده است.

پكن احساس مي‌كند نظم فعلي جهاني توسط غربي‌ها نوشته شده و مانع از رسيدن چين به جايگاه طبيعي‌اش مي‌شود. پس با پروژه‌هايي مثل «يك كمربند، يك جاده» و ساخت جزاير مصنوعي، در حال توسعه نفوذ است.واشنگتن رشد چين را نه يك رقابت تجاري ساده، بلكه يك تهديد وجودي براي نظم ليبرال‌دموكراسي و هژموني دلار مي‌بيند.امريكا عملا چين را گرفتار تارعنكبوتي از رقباي منطقه‌اي كرده است. طبق مطالعه گراهام آليسون، در ۵۰۰ سال گذشته، ۱۶ مورد وجود داشته كه يك قدرت نوظهور قدرت مستقر را به چالش كشيده است. در ۱۲ مورد، نتيجه 2 جنگ جهاني و 10 نبرد خونين بوده است.

تاثير مستقيم اوكراين روي تايوان 

چيني‌ها بيش از هر بازيگري، جنگ اوكراين را تعقيب كرده‌اند. پكن به وضوح ديد كه تحريم‌هاي اقتصادي غرب نتوانست ماشين جنگي روسيه را متوقف كند.  چين كه اقتصادي به مراتب بزرگ‌تر دارد؛ در برابر تحريم‌ها مصون‌تر است. در عين حال آنها آموختند كه بايد آماده تاب‌آوري در عنصر زمان باشند، زيرا ساير بازيگران شرق آسيا همانند ژاپن، كره‌جنوبي، فيليپين، استراليا با چين وارد منازعه شوند؛ اينجاست كه نقش كره‌شمالي برجسته مي‌شود.

در عين حال، مدل رفتاري امريكا در اوكراين نشان داد كه ناتو مستقيما وارد جنگ نشد؛ بنابراين احتمال ورود مستقيم ناوهاي جنگي پايين است اما غيرمحتمل هم نيست. همه فكر خاوردور سرنوشت كي‌يف است. ساختار قدرت اساسا براي بقا و توسعه منافع روي جنگ احتمالي، جنگ قطعي حساب و كتاب مي‌كند. راه فرار معمولا از طريق «اشتراك منافع» يا «توازن وحشت اتمي» است. چيني‌ها با رزمايش‌هاي جنگي، رونمايي از تسليحات فوق مدرن تلاش مي‌كنند موازنه وحشت را حفظ كنند اما داستان پيچيده‌تر از اين است كه امريكا مرعوب شود. تايوان براي چين و امريكا، ديگر يك جزيره نيست، بلكه نقطه جوشِ تله توسيديد است. جايي كه اسپارتِ پير (امريكا) و آتنِ جوان (چين) به اين نتيجه مي‌رسند كه جهان براي هر دوي آنها به اندازه كافي بزرگ نيست.

اگر ترامپ جنگ اوكراين را به نفع روسيه (يا در قالب يك آتش‌بس سرد) پايان دهد، ساعت شني براي تايوان به صدا در خواهد آمد. تمركز امريكا بر چين، پكن را به اين نتيجه مي‌رساند كه پنجره فرصت براي «يكپارچه‌سازي» در حال بسته شدن است، بنابراين آتش‌بس در شرق اروپا، مقدمه‌اي براي توفان در شرق آسيا خواهد بود.

كارشناس مسائل بين‌الملل

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون