شب يلدا در تنگناي معيشت
پريسا نقدي
شب يلدا يكي از كهنترين آيينهاي تمدن ايراني است؛ آييني كه كاركرد آن صرفا جشن و شادي نيست، بلكه تقويت پيوندهاي اجتماعي، بازتوليد دوستيها و ترميم روابط انساني در بستر زندگي جمعي است. چنين مناسبتهايي در طول تاريخ، به جامعه امكان دادهاند تا در برابر بحرانها، انسجام خود را حفظ كند و احساس تعلق را زنده نگه دارد. اما امروز، سياستهاي اقتصادي ناكارآمد و فشار فزاينده معيشتي، اين آيينهاي جمعي را به حاشيه راندهاند. گراني افسارگسيخته، كاهش قدرت خريد و ناامني اقتصادي، نهتنها سفرههاي يلدا را كوچكتر كرده، بلكه خودِ امكان «دور هم بودن» را به يك امتياز طبقاتي بدل ساخته است. بسياري از خانوادهها و جمعهاي دوستانه، ناچارند ميان نيازهاي اوليه زندگي و برگزاري يك آيين فرهنگي، يكي را انتخاب كنند و اغلب، فرهنگ قرباني اقتصاد ميشود. مساله اينجاست كه در تحليلهاي رسمي، آيينهايي چون يلدا همچنان به عنوان موضوعي حاشيهاي يا صرفا نمادين ديده ميشوند، در حالي كه از منظر جامعهشناختي، اين مناسبتها بخشي از سرمايه اجتماعي كشور هستند. تضعيف اين سرمايه، پيامدهايي فراتر از يك شب جشن دارد: افزايش انزواي اجتماعي، كاهش گفتوگوي ميان نسلها، فرسايش اعتماد و گسست تدريجي روابط انساني. وقتي سياستهاي اقتصادي، روزمرّگی ایجاد میکند، جامعه فرصت تجربه شادي جمعي را از دست ميدهد. نتيجه، جامعهاي خسته، سياستزده و بيرمق است كه حتي آيينهاي ديرپاي خود را نيز بهتدريج كنار ميگذارد. حذف تدريجي اين آيينها، نه بهصورت ناگهاني، بلكه آرام و خاموش رخ ميدهد؛ درست همانگونه كه سرمايه اجتماعي فرسوده ميشود. شب يلدا يادآور اين واقعيت است كه توسعه، صرفا با شاخصهاي اقتصادي سنجيده نميشود. جامعهاي كه امكان شادي ساده و جمعي را از شهروندانش دريغ ميكند، دير يا زود هزينههاي آن را در قالب افسردگي اجتماعي، خشونت پنهان و بياعتمادي عمومي پرداخت خواهد كرد. حفظ آيينهايي چون يلدا، نه يك امر تجملي بلكه ضرورتي اجتماعي و سياسي است كه بدون اصلاح رويكردهاي اقتصادي، امكان تحقق واقعي نخواهد داشت.عضو انجمن جامعهشناسي ايران