جنگ اقليمي عليه ايران آري يا خير؟
سيده آلمحمد
مطالعات متعددي، روندهاي نگرانكننده افزايش شاخصهاي خشكي را طي 8 دهه اخير در خاورميانه تاييد ميكنند (Sahour et al., 2020; Nouri & Bannayan, 2019) . اكنون پرسشي كه برخي مطرح ميكنند، اين است: آيا اين شرايط ناشي از يك جنگ اقليمي عليه ايران است؟ به عنوان عضو هيات علمي دانشكده حكمراني دانشگاه تهران و متخصص محيط زيست، با شش استدلال پاسخ ميدهم:
1- ايران در كمربند خشك و نيمهخشك جهان واقع شده است. اين سرزمين، علاوه بر خشكي منطقهاي، خشكي غيرمنطقهاي هم دارد. يعني وجود رشتهكوههاي البرز و زاگرس كه در مسير تودههاي بارانزا ايستادهاند و از نفوذ رطوبت كافي به فلات مركزي جلوگيري ميكنند. اين مختصات ژئومورفولوژيكي، سرنوشت هيدرولوژيكي خاصي را براي اين سرزمين رقم زده و انسان ديرين، با ابداع قنات و بادگير، راههاي بديعي براي سازگاري با اين شرايط يافته بود.
2- درختان كهنسال سرو كوهي (اورس)، بر كوهستانهاي ايران، برخي با بيش از 1500 سال عمر، در حلقههاي رشد سالانه خود، اسناد ارزشمند تاريخ اقليم اين سرزمين را به ثبت رساندهاند: مطالعه دندروكليماتولوژيك و تحليل ايزوتوپ اكسيژن‑۱۸ نشان داده كه نوسانات شديد رطوبتي در پنج قرن گذشته، مستمر و داراي شيب معنادار به سوي خشكي بوده است. اگرچه خشكترين دوره در قرن 16 ميلادي رخ داده و مرطوبترين دوره در قرن 18 ميلادي. نتايج با اسناد تاريخي (خشكساليها و سيلابها در ايران) همخواني دارد (Foroozan, et al., 2020) . پس خشكسالي در ايران، پديدهاي تاريخي و ذاتي است.
3- همچنين شواهد 100 سال پيش تاكنون و پيشبيني آينده جالب است: خشكساليها در ايران، از نظر شدت و تداوم در حال افزايش بوده است. مدلهاي اقليمي پيشبيني ميكنند كه اين روند در آينده در سه سناريوي مشهور اقليمي، تا سال 2112 نيز تداوم خواهد يافت (Bayatvarkeshi et al., 2023) . در تناقض با كاهش بارش و افزايش تبخير و تعرق، وقوع سيلابهاي ويرانگر و بارشهاي حدي نيز در كشور ما و بسياري نقاط جهان، روندي صعودي داشته است (IPCC, 2021) .
اين نوسانات شديد، نشانگر آن است كه تغييرات اقليمي جهاني، دامنه نوسانات اتمسفري را گستردهتر و غيرقابل پيشبينيتر ساخته است.
4- در علم سيستمها و اكولوژي، از پديدهاي به عنوان «چرخههاي بازخورد مثبت يا تشديدشونده» ياد ميشود:
هنگامي كه بارندگي كاهش مييابد، رطوبت خاك تحليل ميرود. خشكي خاك، منجر به زوال پوشش گياهي ميشود. فقدان پوشش گياهي، موجب كاهش رطوبت هوا (تبخير-تعرق) ميشود و اين خود، بارش را بيشتر كاهش ميدهد. اين يك چرخه خودتشديدگر است. از سوي ديگر، افزايش دما باعث تشديد تبخير ميشود، تبخير بيشتر به خشكي بيشتر ميانجامد و دما را باز افزايش ميدهد. چرخه معيوب ديگري ميان خاك و آب وجود دارد: فرسايش خاك، ظرفيت نفوذ و ذخيره آب در زمين را كاهش ميدهد و اين امر، به وقوع سيلابهاي مخرب و از دست رفتن آب انجاميده و خشكي را تكرار ميكند.
5- حالا دو تكه چوب را تصور كنيد، يكي تر و ديگري خشك. چوب تر، از انعطافپذيري و تابآوري در برابر فشار برخوردار است. اما چوب خشك، شكننده است و با تنشي متلاشي ميشود. مقايسه سرزمين خشك و سرزمين معتدل و مرطوب نيز به همين شكل است. خشكي، ذاتا قابليت تشديد خود را دارد و در ادامه، خشكسالي و سيل بيشتر ميآورد، به ويژه اگر مديريت سرزمين نابخردانه باشد.
6- در كانون اين شرايط، مديريت ناكارآمد، مكانگزيني نادرست كاربري اراضي، رويكرد سازهاي در مديريت منابع آب و سدسازيهاي روزافزون، نقش بسزايي در تعميق بحران داشته و دارد. نابودي اراضي جنگلي و مرتعي، برداشت بيرويه از سفرههاي آب زيرزميني، توسعه كشاورزي ناپايدار و پرمصرف و برنامهريزيهاي بخشينگر و فرصتطلبانه، دست به دست هم دادهاند تا سادهترين راه توجيه و رهايي از مساله را برگزينيم و بگوييم: توطئهاي در راه است!
نتيجه: خشكسالي در ايران، پيشينهاي كهن در لايههاي چينهشناختي و شواهد ديرينه اقليمي دارد. تغييرات اقليمي جهاني بدون ترديد بر شدت و حدت بحران افزوده، اما آنچه مهمتر و غمانگيز است، شيوههاي نادرست مديريت منابع آب و خاك اين سرزمين بوده كه ادامه دارد و سبب شده پتانسيل ذاتي خشكي، به بحران كنوني تبديل شود. پس بحران آب كشور، سه لايه دارد:
٭ لايه اول: ساختار طبيعي و ذاتي خشك ايران.
٭ لايه دوم: تغييرات اقليم جهاني.
٭ لايه سوم: مديريت ناكارآمد و ناپايدار منابع كشور.
به جاي توسل به انگارههاي توهمآميز، مسووليت اقدام را بر عهده بگيريم. در اين مسير، بهرهگيري از دانش بومي و فناوريهاي نوين جهاني، ضرورتي اجتنابناپذير است. طبيعت با هيچ قوم و سرزميني دشمني ندارد، اما قوانين جدي و تغييرناپذير خود را دارد از جمله وجود چرخههاي قدرتمند بازخورد تشديدشونده كه با مديريت نادرست منابع شدت يافتهاند.
استاديار دانشكده حكمراني دانشگاه تهران