• 1404 دوشنبه 5 آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6174 -
  • 1404 دوشنبه 5 آبان

رقابت امريكا و چين؛ از غرب تا شرق آسيا

پرهام پوررمضان

رقابت ميان ايالات‌متحده امريكا و چين در دهه‌هاي اخير به يكي از مهم‌ترين محورهاي تحولات ژئوپليتيكي و اقتصادي جهان تبديل شده است. اين رقابت، كه ريشه در تلاش دو قدرت براي حفظ يا گسترش نفوذ جهاني خود دارد، از مرزهاي اقتصادي و تجاري فراتر رفته و ابعاد فناورانه، نظامي و فرهنگي را نيز دربر گرفته است. در اين ميان، منطقه آسيا به ‌ويژه شرق و جنوب شرق آن، به صحنه اصلي اين رقابت بدل شده است؛ جايي كه منافع حياتي هر دو كشور، از امنيت انرژي گرفته تا زنجيره‌هاي تامين فناوري‌هاي نوين، با يكديگر تلاقي مي‌كنند. حضور و نفوذ در اين منطقه نه‌ تنها براي چين به عنوان قدرتي در حال صعود، بلكه براي امريكا به عنوان قدرتي در پي حفظ جايگاه جهاني‌اش اهميتي حياتي دارد. سفر پيشِ‌ روي دونالد ترامپ به شرق آسيا را مي‌توان در همين چارچوب ارزيابي كرد؛ سفري كه هدف آن بازتعريف جايگاه امريكا در نظم منطقه‌اي و تقويت روابط با متحدان آسيايي است. اين اقدام در زماني صورت مي‌گيرد كه رقابت اقتصادي و فناوري ميان واشنگتن و پكن به اوج رسيده و كشورهاي منطقه در تلاش‌اند ميان دو قطب قدرت تعادل برقرار كنند. از اين‌ رو، بررسي ابعاد و پيامدهاي احتمالي اين سفر، نه ‌تنها براي درك آينده روابط امريكا و چين، بلكه براي شناخت روندهاي نوظهور در سياست و اقتصاد آسيايي اهميتي اساسي دارد. در بررسي رقابت امريكا و چين از غرب تا شرق آسيا، نخست بايد به ماهيت چندبعدي اين رقابت توجه كرد. برخلاف جنگ سرد كلاسيك ميان امريكا و شوروي كه عمدتا بر پايه تقابل ايدئولوژيك و نظامي شكل گرفته بود، رقابت كنوني ميان واشنگتن و پكن در بستر جهاني‌شده و اقتصادمحور جريان دارد. چين با تكيه بر رشد اقتصادي سريع، سرمايه‌گذاري در زيرساخت‌ها و توسعه فناوري‌هاي نوين مانند هوش مصنوعي و انرژي‌هاي پاك، در پي تثبيت جايگاه خود به عنوان قدرتي نظام‌مند در سطح جهاني است. در مقابل، امريكا با بهره‌گيري از ابزارهاي اقتصادي، ائتلاف‌هاي نظامي و نفوذ فرهنگي تلاش دارد برتري خود را حفظ كند و مانع از تبديل چين به قدرت هژمونيك در آسيا شود. از منظر ژئوپليتيكي، منطقه شرق آسيا مهم‌ترين صحنه برخورد منافع اين دو كشور است. حضور نظامي امريكا در ژاپن، كره‌جنوبي و فيليپين، در كنار تعهدات امنيتي در چارچوب پيمان‌هاي چندجانبه مانند كواد و آكوس، نشان‌دهنده تداوم سياست مهار چين در شرق آسياست. چين نيز با گسترش نفوذ خود در درياي جنوبي چين، سرمايه‌گذاري در بنادر استراتژيك و افزايش ظرفيت‌هاي نظامي دريايي، درصدد شكستن اين حلقه مهار است. اين تحركات متقابل موجب افزايش تنش‌ها و شكل‌گيري نوعي «رقابت سرد» شده است كه مي‌تواند به بازتعريف توازن قدرت در منطقه منجر شود. از بعد اقتصادي، چين با طرح ابتكار كمربند و جاده (BRI)، توانسته است شبكه‌اي از وابستگي‌هاي اقتصادي ميان كشورهاي آسيايي، آفريقايي و اروپايي ايجاد كند. اين سياست نه‌تنها به توسعه زيرساخت‌ها در كشورهاي در حال توسعه كمك كرده، بلكه نفوذ سياسي و اقتصادي چين را نيز افزايش داده است. در مقابل، امريكا با تكيه بر برنامه‌هايي نظير «چارچوب اقتصادي هند و اقيانوس آرام» (IPEF) و همكاري‌هاي تجاري با ژاپن، هند و استراليا، سعي دارد بديلي براي مدل چيني ارايه دهد. اين رقابت اقتصادي در واقع رقابتي براي تعيين قواعد بازي در نظم جديد جهاني است؛ نظمي كه در آن كنترل فناوري‌هاي كليدي و مسيرهاي تجاري آينده نقش تعيين‌كننده‌اي دارد. سفر پيشِ‌روي ترامپ به شرق آسيا در چنين بستري قابل تحليل است. اين سفر مي‌تواند نشانه‌اي از تلاش واشنگتن براي بازسازي روابط سنتي خود در آسيا و ايجاد اجماع منطقه‌اي عليه چين باشد. با اين حال، موفقيت اين تلاش به عوامل متعددي بستگي دارد؛ ازجمله ميزان اعتماد متحدان آسيايي به امريكا، پايداري سياست خارجي واشنگتن و توان اين كشور در ارايه جايگزين‌هاي اقتصادي و فناورانه موثر در برابر چين. در واقع، شرق آسيا در حال تبديل شدن به نقطه تلاقي راهبردهاي بزرگ دو قدرت است؛ جايي كه آينده نظم جهاني نه براساس ايدئولوژي، بلكه بر پايه فناوري، اقتصاد و ديپلماسي تعيين خواهد شد. حال در ادامه در سناريوهايي پيامدهاي اين سفر ترامپ را تحليل خواهم كرد: 

سناريوي شماره يك:

تقويت اتحادهاي منطقه‌اي و مهار چين

در اين سناريو، سفر ترامپ به شرق آسيا منجر به تحكيم روابط امريكا با متحدان سنتي خود مانند ژاپن، كره‌جنوبي و فيليپين مي‌شود. در نتيجه، واشنگتن موفق مي‌شود چارچوبي امنيتي و اقتصادي منسجم‌تر براي مهار نفوذ چين در منطقه ايجاد كند. در اين حالت، ائتلاف‌هايي نظير كواد و آكوس نقش فعال‌تري مي‌يابند و همكاري‌هاي نظامي، فناوري و انرژي ميان اعضا گسترش مي‌يابد. اين سناريو به بازگشت امريكا به جايگاه «رهبر نظم منطقه‌اي» منجر مي‌شود، اما در عين حال خطر افزايش تنش‌هاي نظامي و مسابقه تسليحاتي در شرق آسيا را نيز به همراه دارد. در ادامه اين روند، امريكا احتمالا تلاش خواهد كرد تا با ارايه بسته‌هاي سرمايه‌گذاري، حمايت از زيرساخت‌هاي ديجيتال و توسعه انرژي‌هاي پاك، نفوذ اقتصادي خود را نيز در كنار حضور نظامي تثبيت كند. اين سياست مي‌تواند كشورهاي جنوب شرق آسيا را، كه در سال‌هاي اخير تحت‌تاثير سرمايه‌گذاري‌هاي چين قرار گرفته‌اند، به سمت همكاري نزديك‌تر با واشنگتن سوق دهد.

 با اين حال، گسترش چنين ائتلاف‌هايي ممكن است واكنش تهاجمي‌تري ازسوي پكن به‌دنبال داشته باشد؛ ازجمله افزايش رزمايش‌هاي نظامي، محدوديت‌هاي تجاري يا فشار بر كشورهاي كوچك‌تر منطقه، بنابراين هر چند اين سناريو در كوتاه‌مدت موجب تقويت موقعيت امريكا مي‌شود، اما در بلندمدت مي‌تواند توازن شكننده امنيتي آسيا را به سوي رقابتي خطرناك و غيرقابل‌پيش‌بيني سوق دهد.

سناريوي شماره دو:

رقابت كنترل ‌شده  و  تعامل گزينشي  با  چين

در اين وضعيت، امريكا و چين هر دو درك مي‌كنند كه رويارويي مستقيم هزينه‌هاي سنگيني دارد، بنابراين به سمت نوعي رقابت مديريت ‌شده حركت مي‌كنند. در اين مسير، ترامپ ممكن است در ديدار با رهبران آسيايي و حتي با مقامات چيني، بر مذاكره در حوزه‌هايي مانند تجارت، كنترل فناوري‌هاي حياتي و مسائل اقليمي تاكيد كند. چنين تعاملي مي‌تواند موجب كاهش سطح تنش‌ها شود، درحالي كه رقابت راهبردي همچنان ادامه دارد. نتيجه اين سناريو، شكل‌گيري نظمي چندقطبي‌تر در آسياست كه در آن، كشورها مي‌توانند روابطي متوازن با هر دو قدرت برقرار كنند. در چنين نظمي، كشورهاي آسيايي مانند هند، ژاپن، كره‌جنوبي و كشورهاي آسه‌آن تلاش خواهند كرد تا از فرصت‌هاي ناشي از رقابت واشنگتن و پكن براي تقويت جايگاه خود بهره‌برداري كنند. آنها با اتخاذ سياست‌هاي متنوع‌سازي روابط اقتصادي و امنيتي، مي‌كوشند از وابستگي بيش از حد به يك قدرت خاص پرهيز كرده و در عين حال از مزاياي تعامل با هر دو طرف بهره‌مند شوند. در اين فضا، ابتكارات منطقه‌اي نظير «كمربند و جاده» چين و طرح‌هاي جايگزين امريكا و متحدانش، به عرصه‌اي براي رقابت نرم تبديل مي‌شوند. درنهايت، تداوم چنين روندي مي‌تواند به شكل‌گيري توازن جديدي منجر شود كه در آن قدرت و نفوذ در آسيا ميان چند بازيگر عمده توزيع مي‌شود، بدون آنكه يكي از آنها بتواند هژموني كامل برقرار كند.

سناريوي شماره سه:

تشديد تنش و  دوقطبي‌سازي  منطقه‌اي

در اين سناريو، سفر ترامپ موجب افزايش لفاظي‌هاي ضدچيني و تقابل مستقيم‌تر با پكن مي‌شود. در واكنش، چين ممكن است با تقويت حضور نظامي خود در درياي جنوبي چين و افزايش همكاري با روسيه و ايران، جبهه‌اي متقابل در برابر امريكا تشكيل دهد. اين وضعيت به دوقطبي شدن آشكار شرق آسيا منجر مي‌شود؛ به‌گونه‌اي كه كشورهاي منطقه ناچار به انتخاب ميان دو بلوك قدرت خواهند بود. چنين سناريويي احتمال وقوع درگيري‌هاي محدود، فشار اقتصادي متقابل و تضعيف ثبات سياسي منطقه را افزايش مي‌دهد و در بلندمدت مي‌تواند نظم جهاني را وارد مرحله‌اي از بي‌ثباتي ساختاري كند. در ادامه اين روند، فضاي بي‌اعتمادي ميان قدرت‌هاي بزرگ تشديد شده و مسير گفت‌وگوهاي ديپلماتيك به‌ تدريج مسدود مي‌شود. افزايش رقابت تسليحاتي، به‌ ويژه در حوزه‌هاي نوظهور مانند هوش مصنوعي نظامي و سامانه‌هاي موشكي پيشرفته، موجب تشديد ناامني در شرق آسيا خواهد شد. همزمان، كشورهاي كوچك‌تر منطقه كه از تبعات اين شكاف ژئوپليتيكي نگران هستند، ممكن است به سياست‌هاي بازدارندگي مستقل يا اتحادهاي موقت روي آورند تا از آسيب‌هاي احتمالي بكاهند. در چنين شرايطي، نهادهاي چندجانبه منطقه‌اي مانند آسه‌آن با چالشي جدي در حفظ بي‌طرفي و انسجام داخلي روبه‌رو مي‌شوند. درنهايت، استمرار اين وضعيت مي‌تواند زمينه‌ساز شكل‌گيري يك جنگ سرد جديد آسيايي شود كه نه ‌تنها اقتصاد جهاني را دچار تلاطم مي‌كند، بلكه مسير همكاري‌هاي بين‌المللي در زمينه‌هايي چون انرژي، اقليم و فناوري را نيز با مانع جدي مواجه مي‌سازد. در پايان گفتني است كه در چارچوب رقابت فزاينده ميان امريكا و چين بر سر نفوذ سياسي، اقتصادي و امنيتي در آسيا، سفر پيشِ ‌رو دونالد ترامپ به منطقه شرق آسيا اهميتي راهبردي دارد. اين سفر فرصتي براي واشنگتن فراهم مي‌كند تا اولويت‌هاي خود در منطقه را بازتعريف كند و با متحدانش درباره مسائل كليدي همچون تجارت، امنيت و فناوري به توافق برسد. در سال‌هاي اخير، تغييرات در توازن قدرت جهاني و چالش‌هاي ناشي از رقابت با چين باعث شده است كه امريكا به دنبال تقويت حضور و نفوذ خود در شرق و جنوب شرق آسيا باشد. در مقابل، چين نيز با توسعه همكاري‌هاي منطقه‌اي، گسترش ابتكار «كمربند و جاده» و كنترل بر زنجيره‌هاي تامين جهاني در تلاش است جايگاه خود را تثبيت كند و فشارهاي امريكا را خنثي سازد.  يكي از محورهاي مهم در تعاملات دو كشور، موضوعات مرتبط با فناوري‌هاي پيشرفته، صادرات مواد استراتژيك و تنظيمات تجاري است كه هر دو طرف آن را ابزار قدرت ژئو‌اقتصادي مي‌دانند. در چنين شرايطي، امريكا با اتكا بر روابط خود با كشورهايي مانند ژاپن، كره‌جنوبي و فيليپين مي‌كوشد تا ضمن مهار نفوذ چين، ساختار نظم امنيتي منطقه را به نفع خود بازسازي كند. در مجموع، هر چند سفر ترامپ نمي‌تواند به نقطه پاياني براي رقابت واشنگتن و پكن تبديل شود، اما مي‌تواند جهت‌گيري تازه‌اي در سياست آسيايي امريكا رقم بزند. موفقيت اين سفر به توانايي واشنگتن در هماهنگي با متحدان منطقه‌اي، ايجاد اهرم‌هاي اقتصادي و امنيتي موثر و توان چانه‌زني با پكن بستگي دارد. در عين حال، كشورهاي آسيايي نيز مي‌كوشند با حفظ تعادل ميان دو قدرت بزرگ، منافع خود را حداكثر كنند. از اين ‌رو، سفر پيشِ ‌رو مي‌تواند سرآغاز مرحله‌اي جديد در رقابت امريكا و چين باشد؛ مرحله‌اي كه در آن پرسش اصلي اين است كه آيا امريكا قادر خواهد بود بار ديگر خود را به عنوان محور اصلي نظم منطقه‌اي در آسيا تثبيت كند يا نه.پژوهشگر  علم  سياست

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون