ارتش يك نفره
حسن لطفي
مهدي نادري از آن فيلمسازان خوبي است كه اگرچه در كارنامهاش فيلم سينمايي ارزشمند بدرود بغداد وجود دارد و فيلمنامهنويس و كارگردان فيلمهاي بلند ديگري بوده، هيچ وقت فيلم كوتاه را پلهاي براي رسيدن به فيلم بلند به حساب نياورده است. براي او فيلم كوتاه، سينماي مستقل با هويتي خاص خود است. سينمايي كه ميتواند دنياي شخصي فيلمساز را به ديگران نشان دهد. علوه بر اين، مهدي نادري اگرچه دلبسته فيلمسازان خوبي مثل ژان لوك گدار، برسون و... است در فيلمهايش پي بيان شخصي خود است. او براي رسيدن به اين بيان يا بهتر بگويم زبان شخصي، از همان نخستين كار مستندش (دختران آفتاب) تلاش كرده تا تاثير و تازگي كنار هم باشد، موفق هم شده است. براي رسيدن به اين مهم تنها به واقعيت موجود اكتفا نكرده است و با ايجاد موقعيتهاي دراماتيك، سعي كرده تفسير خلاقانه واقعيت را با جذابيت درام مخلوط كند. فيلم روايت زندگي دو خواهر مسن (قمر خانم و كدخدا سكينه) است كه با هم زندگي ميكنند و مردي در زندگيشان حضور ندارد. اما بيننده در فيلم بيست و يك دقيقه و سي ثانيهاي دختران خورشيد فقط نظارهگر زندگي اين دو نيست. روياها و آرزوهاي آنها را در دل كابوسها و داستانهايي دنبال ميكند كه ذهن را به سمت زنان ديگري هدايت ميكند كه همچون قمر پرتلاش و قدرتمند در جامعه حضور دارند و همانند كربلايي سكينه در سالهاي پاياني عمر شعر ميگويند و دنيا را شاعرانه ميبينند. در فيلم صحنه درخشاني است كه قمر كنار گلهداران شتر، شير شتر ميدوشد و بعد كه به خانه ميآيد درون آينه خودش را ميبيند، سپس دو خواهر درون تاريكي گفتوگوي نسبتا طولاني (حدود سه دقيقه) دارند. آن هم روي تصويري كه فقط بخشهاي ناچيزي از مكان را نشان ميدهد. خواهر بزرگتر كه بيننده از بيمارياش خبردار شده به خواهر كوچكتر ميگويد: خواب ميبينم توي جادهاي هستم .تو با چرخ داري مياي. به من نميرسي .اما من تعبير اين خواب را ميدونم. خواهر كوچكتر ميگويد: برو بابا تو هم! قرصات را بخور و بگير بخواب! كدخدا سكينه ميگويد: قرص كه همش را نميتونم بخورم، اما چه قرص بخورم و چه نخورم خوابم نمياد. اين فقط نمونهاي از گفتوگوهاي جذاب، لايهدار و دراماتيك فيلم است. دختران آفتاب گفتوگوهاي خوب ديگري هم دارد، اما مهدي نادري اطلاعاتش را فقط به ديالوگ منتقل نكرده است. در نماهاي ابتدايي فيلم بيننده دو درخت بلند قامت را ميبيند كه در باد تكان ميخورند، دو درختي كه انگار نشانه دو خواهر هستند. نام فيلم هم ايهام و ابهام دارد. با آنكه حضور خورشيد در نماهاي مختلف همراه با حضور شخصيت قمر (خواهر كوچكتري كه فعاليت اجتماعي پر رنگي دارد، دل خوشي از مردان ندارد و بعضي از كارهايش مردانه است) است، اما اين نام ميتواند از نام مادران اين دو خواهر خبر بدهد. همانطور كه وقتي تيتراژ فيلم ميآيد بيننده با خواندن نام كدخدا سكينه دهپرور ميفهمد سكينه كدخداي ده است يا چيزي شبيه به آن. دختران خورشيد كه سال ۱۳۸۱ ساخته شده از يك جهت ديگر هم حايز اهميت است. فيلم به نوعي آغازگر فيلمهاي مستندي است كه درباره زنان متفاوت و توانمند ايراني ساخته شده است. نادري براي ساخت فيلم به تنهايي در سر صحنه حاضر شده و قسمتهاي مختلف فيلم را تصويربرداري كرده است. اگر عوامل حاضر در سر صحنه فيلم را ارتشي بدانيم مهدي نادري در برخي فيلمهايش ارتشي يك نفره است. فيلم سال ۲۰۰۳ جايزه بهترين فيلم مستند جشنواره تامپره فنلاند را به خود اختصاص داده و بعد از آن نيز از جشنوارههاي ديگري (پار نو در استوني، فروغ در ايران و...) جوايزي كسب كرده است. نمايش فيلم دختران آفتاب در چهل و دومين جشنواره بينالمللي فيلم كوتاه تهران فرصت خوبي براي كساني بود كه تصور ميكنند براي ساخت فيلم خوب به افراد و امكانات حرفهاي نياز است. نميتوان منكر نقش ابزار و سرمايه در ساخت يك فيلم شد. اما يك فيلم خوب توسط فيلمساز خوبي ساخته ميشود كه دركش از سينما درست باشد و سوژه خود را به درستي بشناسد. همچون مهدي نادري كه سينما برايش ضرورتي انكارناپذير است و براي ساخت فيلم مستند دختران آفتاب به روستاي مادريش رفته و تك نفره از نزديكترين افراد زندگياش فيلم گرفته است.